آنها وقتی برنامه یا بازی برای گوشی خود دانلود میکنند نیز تجربهای یکسان با تلفنهای دیگر دارند و تنها نحوه تجربه و کیفیت آن متفاوت است. کنسولها نیز همانند همین هستند. تلویزیونهای ۴K محبوبیت فوق العادهای در دوسال اخیر داشتهاند و بسیاری آن را خریداری کردهاند، افراد انتظار دارند که هماکنون از قدرت و کیفیت استفاده کنند نه اینکه پنج تا هفت سال منتظر بمانند.
به روزنامهها بروید، بنویسید و فریاد بزنید
منصور ارضی گفت: مداح اگر حرف میزند باید به جا، به موقع و با صلابت باشد تا مردم آگاه شوند. مردم باید بدانند اگر مسئولی به دنبال نفع دنیای خودش باشد ما او را قبول نداریم.به گزارش فارس، دهمین نشست صمیمانه جمعی از ستایشگران جوان آستان اهلبیت علیهمالسلام تحتعنوان نشست «الی الحبیب» درباره «جهاد تبیین و نقش مداحان در اوضاع و احوال کنونی جامعه» در مجموعه شهدای انقلاب اسلامی، سرچشمه تهران برگزار شد.
>مداحان به عنوان تریبون دار در شهرستانها،
وظیفه جهاد تبیین دارند
رحیم آبفروش دبیر جامعه ایمانی مشعر در این نشست با بیان اینکه امروز این نهال نوپا به دهمین گردهمایی فصلی خود رسیده است اظهار داشت: در این نشست آقای رضا سراج معاون بینالملل سازمان اطلاعات سپاه، حجتالاسلام پناهیان کارشناس دینی، حاج حسین یکتا رئیس جمعیت امام رضاییها و حاج منصور ارضی از پیرغلامان اهل بیت علیهمالسلام به تبیین و تحلیل مسائل روز و ارائه راهبرد عملیاتی پرداختند.آبفروش در پایان خاطرنشان کرد: مداحان به عنوان افرادی که در استانهای مختلف تریبون و مستمع بسیاری در اختیار دارند، میتوانند بر اساس وظیفه جهاد تبیین خود، در شرایط کنونی نقشآفرینی بسیاری داشته باشند.
منصور ارضی مداح اهلبیت علیهمالسلام در این مراسم با طرح این سوال که چرا مداح شدهایم؟ اظهار داشت: اگر بنا دارید حرف و سخن سیاسی بزنید، به روزنامهها بروید، بنویسید و فریاد بزنید. این شغل که خدا به شما داده است، ماموریت دیگری دارد. مقام معظم رهبری فرمودند که دانشجو باید مطالبه گر باشد. این به این معنی نیست که یقه بگیرد که امروز کار به این بیشعوریها رسیده است.
>وظیفه ما اقامه عزا و اقامه شادی است، نباید از این خط خارج شویم
وی با اشاره به اینکه معترضترین فرد در جامعه ما، ولی فقیه و مرجع تقلید ماست گفت: مداحان اگر حرفی دارند، اعتراضی دارند، باید درراستای راهبردهای رهبری و امام جامعه بیان کنند. ما در برابر مقام معظم رهبری تسلیم شدهایم و این به معنای آن است که او بیشتر از ما میداند و حتی بیشتر از ما درد دارد.ارضی گفت: تکلیف ما این است که به صورت حرفهای در روضه خواندنمان تاریخ را با یک گریز و اشاره کوتاه به وقایع امروز گره بزنیم و در این صورت مردم خودشان متوجه حق و باطل میشوند و حتما باید مواظب مخاطبین پای منبرهایمان باشیم تا منحرف نشوند.
>از شاعران بخواهید که شعر نیشدار درمانی بگویند
این مداح اهل بیت (ع) با اشاره به اینکه در برهههای گذشته همواره مداحان به میدان آمدند طوری که همه میگویند مداحان پای نظام هستند تصریح کرد: باید از شاعران بخواهید که شعر نیشدار درمانی بگویند که درمان دردهای این روزهاست. برخوردی هم اگر با شما شد دلسرد نشوید، کار خود را ادامه دهید و کوتاه نیایید.
وی با اشاره به اینکه همه ما شنیدهایم که سید مهدی قوام پول جلسهاش را اول میگرفت و بعد سراغ زنان بدکاره میرفت و آن پول را به آنان میداد تا ده روز خطا نکنند گفت: ما هنوز سراغ گناهکاران نرفتیم و برای آنان کاری نکردهایم! حتی آنان را دعا هم نمیکنیم، در صورتی که خداوند خودش آنان را دعا کرده است.
>به گونهای عمل کنید که دست و پا گیر امام حسین (ع) نشوید
ارضی با اشاره به اینکه مداحی اهل بیت (ع) سِمَت بزرگی است، اما نباید ما خود را گم کنیم گفت: این جایگاه به قدری بزرگ است که سروش در مقاله اخیر خود اینگونه موضع گرفته است که باید کار را از دست مداحان در آوریم، اما متاسفانه برخی از میان ما به گونهای موضع میگیرند که انگار ما خسته شدهایم. برگزاری هیئت و روضه را در شهرها و محلات قطع نکنید و حین روضه خواندنتان به مستمع یک اشاره کنید و بترسید از روزی که کار به جایی برسد که این روضه خواندن را از ما بگیرند.وی افزود: به گونهای عمل کنید که دست و پا گیر امام حسین علیهالسلام نباشید، من نگران خودمان هستم.
>مداح اگر حرف میزند باید بجا باشد
ارضی افزود: انگار دنیا طوری برنامهریزی شده است که ما تمام اتفاقهایی که روزی روضهاش را خواندیم به چشم ببینیم، ماجرای چادر یک زن یا اهانت به پیامبر (ص) و امیرالمومنین (ع) را داریم به چشم میبینیم. ما در قرآن و روایات اهلبیتمان اشاره به حجاب و عفاف را داریم و خدای نکرده دشمنان نباید از بعضی موضعگیریهای ما خوشحال شوند.این مداح اهل بیت (ع) در پایان خاطرنشان کرد: مداح اگر حرف میزند باید بجا، به موقع و با صلابت باشد تا مردم آگاه شوند. مردم باید بدانند اگر مسئولی به دنبال نفع دنیای خودش باشد ما او را قبول نداریم.
>اظهارات معاون سازمان اطلاعات سپاه
رضا سراج معاون بینالملل سازمان اطلاعات سپاه در این نشست با بیان اینکه امروز با پدیده جدیدی مواجه هستیم که یک جنگ ترکیبی نوپدید است، اظهار داشت: باید مسئله امروز را بشناسیم. دشمن تلاش میکند این جنگ ترکیبی نوپدید را طولانی کند. برخلاف فتنههای گذشته که میدیدیم تنها یک هفته ادامه داشت و یا با یک حضور میدانی مردم تمام میشد؛ این بار دشمن برنامهریزی کرده است تا یک ناامنی و بیثباتی مدتدار را برای کشور رقم بزند.وی ادامه داد: دشمن با بازیگری انقلاب اسلامی در قدرت جهانی روبرو شد؛ یعنی یک ایران قوی را در مقابل خود میدید. متاسفانه گاهی برخی برای ارائه تحلیلهای خود، تنها به نقاط ضعف اشاره میکنند، در حالی که در هیچ زمانی در تاریخ جمهوری اسلامی تا این میزان قوی نبودهایم.سراج افزود: در مقابل ایران قوی برعکس دشمنان ما تاکنون اینقدر ضعیف نبودهاند الا در حوزه رسانه که آن هم لازمه کارش است. دشمن بنا دارد ایران قوی را با بیثباتی در داخل مهار کند؛ بنابراین برای به هم زدن برنامه دشمن اول باید مسئله را بشناسیم.معاون بینالملل سازمان اطلاعات سپاه گفت: مقام معظم رهبری در سخنرانی خود بعد از این اغتشاشات
یک شاه بیت داشتند و آن هم ایران قوی بود. آیزنهاور در سال 1952 در مصاحبه مطبوعاتی خود میگوید بترسید از روزی که ایران با شوروی هم پیمان شود و در ادامه میگوید: تاریخ ایران را بخوانید و بترسید از روزی که ایران قدرتمند شود.
>آنها به دنبال مهار ایران آمدهاند
وی افزود: امروز ایران و روسیه با هم راهبرد مشترک دارند و علیه آمریکا و غرب هم پیمان شدهاند بنابراین بخش اول صحبتهای او محقق شده است. از سوی دیگر ایران قدرتمند شده است و بنا دارد از خلیج فارس تا مدیترانه قدرت خودش را گسترده کند بنابراین آنها به دنبال مهار
ایران آمدهاند.
>سازمان بریکس چیست؟
سراج گفت: ایران امروز وارد تعیین و تغییر مناسبات جهانی شده است. در گذشته هیچگاه این سطح از مناسبات جهانی را نداشتیم. ما بناست عضوی از پیمان بریکس شویم که در اینصورت سیادت دلار از بین خواهد رفت. بریکس چیست؟ کشورهای برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی عضو بریکس هستند و اخیراً ایران و آرژانتین نیز در تلاش هستند تا در آن حضور پیدا کنند. عربستان هم از طریق چین در تلاش است تا عضو بریکس شود. اکنون 29 درصد تجارت جهان توسط بریکس انجام میشود و اگر ایران نیز عضو آن شود به 33 درصد ارتقا خواهد یافت.معاون بینالملل سازمان اطلاعات سپاه ادامه داد: بریکس بناست واحد پولی جدیدی به نام بریک داشته باشد یعنی قدرت دلار و یورو را کاهش خواهد داد. هم اکنون 49 درصد معاملات جهان با دلار انجام میشود و در صورتی که بریک تولید شود به 39 درصد کاهش پیدا میکند. کشورهای هم پیمان آمریکا به مرور دچار تورم میشوند که این به معنای آن است که واحد پولی دلار ارزش خود را از دست خواهد داد. فروپاشی آمریکا با از بین رفتن سیادت دلار و ضربه اقتصادی به این کشور محقق میشود. دشمن این تغییر و تحولها را متوجه میشود برای همین بیمحابا به میدان آمده است.وی با اشاره به اینکه برای پایین آوردن روحیه ما،
قرآن، مسجد و حسینیه را آتش میزنند و به سومین حرم اهلبیت علیهالسلام در ایران حمله میکنند گفت: بعد از جنگ روسیه و اوکراین در حال باز کردن کلیدر جنوب به شمال هستیم که موجب میشود دنیا به شرق و غرب تبدیل شود که بخش اعظمی از این راه در ایران است و بندر چابهار نقش تعیینکننده
خواهد داشت. تمام این راهبردها به معنای آن است که ایران قدرت عبور از تحریم را پیدا خواهد کرد در چنین شرایطی دشمن نمیخواهد دست روی دست بگذارد، زیرا اگر اقدامی نکند راهبرد تحریم
از دست میرود.
>برای مقابله با دشمن شما هیئتیها باید به میدان بیایید
سراج با اشاره به اینکه برای مقابله با این نقشه دشمن، شما هیئتیها باید به میدان بیایید، گفت: این فتنه و شلوغیها را در زمانی به راه انداختند که هیئتها جلسه ندارند و مناسبتی نیست. آنها در تمام تبلیغها و کارهای رسانهای خود تنها توانستند 50هزار نفر را جمع کنند در حالی که یک کار فرهنگی سلام فرمانده ما در تهران و استادیوم آزادی بیش از صد هزار نفر جمعیت داشت. معاون بینالملل سازمان اطلاعات سپاه در پایان خاطرنشان کرد: براساس وظیفه جهاد تبیینی که دارید در جلسات هفتگی و مراسمات هیئت خود، سخنرانی و تبیین برای مردم انجام دهید و در خصوص اقدامات کشور و راهبردهایی که دشمن به کار گرفته است صحبت کنید. یکی دیگر از وظایف شما مطالبه کردن ماموریتها و وظایف حاکمیت است.
مایکروسافت: ساخت اسکورپیو از چرخه بازار تلفنهای هوشمند الهام گرفته شد
مایکروسافت به این نکته اشاره داشت که ساخت پروژه اسکورپیو با الهام از چرخه بازار تلفنهای هوشمند ایجاد شده است.
مایک ایبارا از مایکروسافت درباره چرخه جدید ایجاد شده توسط مایکروسافت و سونی چنین گفت که منبع الهام ساخت کنسولهای جدید بازار موبایل بوده است.
وقتی به بازار تلفنهای هوشمند نگاه کنید خواهید دید که مشتریان، گوشیهای هوشمند بسیاری را در طول مدت زمانی عوض میکنند و مستمرتر تلفن همراه خریداری میکنند. مشتریان تلفنهای هوشمند نیازی به صبر کردن برای معرفی تکنولوژی و عرضه آن ندارند، آنها به محض معرفی تکنولوژی جدید آن را برروی گوشیهای جدید میبینند و نیازی نیست که مثلا هفت سال صبر کنند تا تکنولوژی نوینی را مشاهده کنند.
ایبارا ادامه داد:
آنها وقتی برنامه یا بازی برای گوشی خود دانلود میکنند نیز تجربهای یکسان با تلفنهای دیگر دارند و تنها نحوه تجربه و کیفیت آن متفاوت است. کنسولها نیز همانند همین هستند. تلویزیونهای ۴K محبوبیت فوق العادهای در دوسال اخیر داشتهاند و بسیاری آن را خریداری کردهاند، افراد انتظار دارند که هماکنون از قدرت و کیفیت استفاده کنند نه اینکه پنج تا هفت سال منتظر بمانند.
ایبارا به این نکته اشاره داشت که مایکروسافت میداند استراتژی جدید ریسک بالایی دارد اما آنها آمادهاند ریسک را بپذیرند.
اسکورپیو قرار است در تعطیلات ۲۰۱۷ عرضه شود. شما میتوانید جزئیات سخت افزاری کنسول را در اینجامشاهده کنید. همچنین دیجیتال فاندری توضیح میدهد چطور بازیهای ایکسباکس وان/۳۶۰ برروی اسکورپیو بهبود مییابند. همچنین مایکروسافت اعلام داشته آنها طوری کنسول اسکورپیو را طراحی کردهاند که اعتماد توسعهدهندگان را بدست آورند.
پردیس مادر و کودک کجاست؟ به همراه آدرس و تصاویر داخل پارک
یکی از پروژههایی که این روزها شهرداری مشهد از افتتاح آن خبر میدهد، پردیس اختصاصی مادر و کودک هست. این مجموعه یکی از حلقههای توسعه فضاهای سرگرمی و تفریحی است و میتواند خلا نبودن یک فضای مناسب برای تفریح و ورزش مادران در کنار فرزاندانشون پر کند.
همواره یکی از دغدغههای اصلی مادرها هنگام مراجعه به پارکها برای ورزش، نگرانی از مراقبت کودکانشان است و بیشتر توان و انرژی آنها برای مراقبت از فرزاندنشان صرف میشود.
با تلاش شهرداری مشهد، فضای مناسبی در پردیس مادر و کودک ایجاد گردیده است که هم برای مادران فضای مناسب ورزش، پیادهروی و رینگ اختصاصی دوچرخه سواری به وجود آورده است و هم به صورت مستقل برای نگهداری از فرزندانشان فضای مناسبی پیشبینی گردیده است.
پردیس مادر و کودک
ساختمانی سه طبقه با خدماتی مثل سالن ورزشی کودک و مادر بهصورت مجزا، اتاق نگهداری کودک، اتاق سنجش سلامت کودک و کافیشاپ در این مجموعه ۶/۵ هکتاری تعبیه شده است که میتواند نیازهای مادران برای رفتن به یک مجموعه ورزشی و پارکی را تا حد زیادی برطرف کند.
همچنین در فضای باز بوستان مادر و کودک، وسایل بازی و مجموعه سرگرمی در نظر گرفته شده. این پروژه به شکلی طراحی و اجرا شده است تا مادر بزرگها و سالمندان عزیز و خانمهای باردار نیز بتوانند از فضای پارک استفاده کنند و امکانات مورد نیاز آنها جهت استراحت هم پیشبینی گردیده است.
در این پروژه که ماحصل تلاش سازمان عمران شهرداری مشهد و منطقه ۱۱ است، در کنار دوچرخههای عمومی که با نام «بایدو» در مشهد فعالیت میکنند، برای مادران در نظر گرفته شده است، همچنین «مینی بایدو» نیر با تلاش شرکت توسعه ارتباطات ترافیکی شهرداری مشهد در این پارک جایگذاری شده است تا کودکان هم در کنار مادران بتونند در رینگ دوچرخه سواری از دوچرخه هایاشتراکی استفاده کنند.
دوچرخه بایدو در پارک مادر و کودک مشهد
مشخصات فنی پروژه پارک مادر و کودک
عملیات اجرایی احداث پردیس تخصصی مادر و کودک توسط شهرداری مشهد پاییز سال ۱۳۹۹ آغاز شد این پردیس ۶۵ هزار متر مربعی که در حاشیه بزرگراه امام علی (ع) و امامت ۴۹ قرارگرفته با اعتباری بالغ بر ۶۰ میلیارد تومان افتتاح گردید.
لازم به ذکر است، آستان قدس رضوی نیز در ساخت این بوستان مشارکت دارد و ۴۰ میلیا رد تومان، اعتبار ساخت بوستان مادر و کودک است. که تنها برای تجهیز این مجموعه بیش از ۷ میلیارد تومان اعتبار پیشبینی شده است.
پارک مادر و کودک مشهد
سایر توضیحات پروژه
پردیس مادر و کودک، نماد دستیابی به شهر «دوستدار کودک» میباشد، شادابی و نشاط و سرزندگی بانوان رابطه مستقیمی با نشاط و سرزندگی خانواده دارد و در واقع زنان را میتوان ضامن سلامت روحی و روانی و اجتماعی خانواده دانست. نهاد خانوادهای که در نظام اجتماعی، کانون تربیت و عامل رشد و تعالی جامعه محسوب میشود.
آپارتماننشینی، دغدغههای فراوان و متعدد، مشغلههای روزمره، نگهداری از فرزند و بسیاری از عوامل دیگر سبب شده تا بانوان و کودکان ما این روزها از فضاهای اجتماعی فاصله بیشتری بگیرند و اوقات فراغت و تفریح خود را آنگونه که شایسته است طی نکنند و همین مهم موجب افسردگی و کسلی و کمتحرکی میشود.
در مجموعه تخصصی مادر و کودک، سازمان عمران فعالیتهای گوناگانی را انجام خواهد داد که میتوان به نورپردازی و اصلاح نما، محیط آرایی، تجهیز سالن بدنسازی، سالن ورزشی اصلی، اتاق مدیریت و اتاق پزشک اشاره کرد.
امکانات این پارک شامل زمینهای تنیس، بسکتبال، فوتبال، گل کوچک، والیبال، بدمینتون، مینی گلف، اسکیت، دوچرخه (به تفکیک برای مادر و کودک) و ایجاد فضاهایی برای ورزش است، همچنین برای کودکان امکاناتی از قبیل ورزشهای همگانی، فضای باز بازیهای آبی، سالنهای ورزشی سرپوشیده، صخرهنوردی و فضای پایش سلامتی پیش بینی شده است.
زمین تنیس بوستان مادر و کودک
چرا بوستان مادر و کودک ساخته شده است؟
در مشهد ۱۲ بوستان بانوان وجود دارد که تعدادی از آنها کامل مختص بانوان است و در تعدادی دیگر نیز فقط بخشی از بوستان مختص بانوان است، اما بوستان مادر و کودک خدمات متفاوتی ارائه میکند و مادر و کودک در کنار هم میتوانند از آن استفاده کنند. از این پس نیاز نیست مادران کودکشان را به مهدکودک یا جایی بسپارند تا بتوانند ورزش کنند. مادران میتوانند با امکانات و خدمات کافی در کنار کودک خود در این بوستان فراغت، تفریح و ورزش کنند.
بهجز پردیس مادر و کودک، بوستان ریحانه در بولوار فرودگاه بهصورت اختصاصی با امکانات ورزشی در اختیار بانوان است. سایت بانوان بوستان ملت نیز همهروزه با دستگاههای بدنسازی بوستانی، رینگ پیادهروی و اسکیت و زمینهای روباز پذیرای بانوان شهر است. بوستان حجاب هرروز صبح تا بعدازظهر بهصورت اختصاصی میزبان بانوان است. بوستان بهار از سال ۱۳۹۸ میزبان بانوان است و چندین بوستان با ابعاد کوچکتر نیز در دیگر مناطق شهر مشهد میزبان دختران و بانوان شهر است.
فضای بازی کودکان در پارک مادر کودک مشهد
آدرس پردیس مادر و کودک
بوستان مادر کودک در خیابان امامت ۴۹ واقع شده است و مسیر دسترسی آن بسیار آسان میباشد. از طریق بزرگراههای آزادی یا امام علی نیز به رواحتی قابل دسترس است.
آدرس پارک مادر و کودک
محدودیت سنی و جنسیتی پارک مادر و کودک
برای کودکان دختر محدودیتی وجود ندارد، اما کودکان پسر تا سن ۶ سال حق ورود به این پارک را دارند که خود جای انتقاد دارد، زیرا سن بلوغ پسران ۱۴ سال است و بازه سنی ۶ تا ۱۴ در این پارک جایی ندارند و مادرانی که کودکان ذکور با این سن را دارند، همچنان نیازمند یافتن راه حلی برای نگهداری از فرزندان پسر خود دارند.
جدیدترین اطلاعات
بروزرسانی ۶ تیر ۱۴۰۰
معاون عمران، حمل و نقل و ترافیک شهرداری مشهد با بیان اینکه بوستان مادر و کودک مجموعه ایی برای رفع تمام نیازهای مادران و کودکان است گفت: این بوستان در مجاورت خط ۳ قطار شهری قرار دارد و در کوتاه مدت نیز با هماهنگی آقای شهردار، یکی از خطوط تاکسی رانی ۱۳۳ در این محل مستقر خواهد شد تا تردد بانوان تسهیل پیدا کند.
پارک مادر کودک - پلکان رنگی پارک مادر و کودک - باشگاه ورزشی پارک مادر و کودک - اتاق نگهداری کودکان پارک مادر و کودک - فضای بازی کودکان
فوتبال فقط پول و تفریح نیست
بهعنوان قزلآلای فصل نقل و انتقالات لیگ برتر به استقلال پیوست تا بازگشتی دوباره به فوتبال باشگاهی ایران داشته باشد، بازگشتی که کاپیتان تیم ملی ایران را با چالشی بزرگ مواجه میساخت.
با این همه او برابر این سختیها ایستادگی کرد و با کارنامهای قابل قبول نقشی بسزا در قهرمانی استقلال داشت. جواد نکونام در این مدت با مسائل مختلفی هم در هر دو جبهه ملی و باشگاهی دست و پنجه نرم کرد که البته توانست آن چالشها را هم با موفقیت نسبی پشت سر بگذارد. این روزها بحث بر سر این است که نکونام میتواند بانی دوباره بازگشت مهدی رحمتی به تیم ملی باشد. باید دید این شایعهها تا چه حد به واقعیت نزدیک است.
چرا اینقدر بابت بازگشتت به فوتبال ایران ابراز پشیمانی میکنی؟
من از بازگشت به فوتبال ایران ابراز پشیمانی نکردهام، بلکه از ترک فوتبال اسپانیا ابراز پشیمانی کردهام و هنوز هم این حرف را تکرار میکنم وگرنه من عاشق فوتبال ایرانی خودمان با تمام کم و کاستیهایش هستم و در ضمن خودم هم از همین سبک با این امکانات به بالاترین سطح فوتبال اروپا راه یافتم و همواره به این سبک فوتبال احترام میگذارم.
اما چندان هم از آن راضی به نظر نمیرسی، اینطور نیست؟
البته که راضی نیستم. ایران با این همه سرمایه نفتی و ثروت باید امکانات سختافزاری بهمراتب بهتری در این رشته داشته باشد و از این که چنین وضعی را در کشورم شاهد نیستم پول درآوردن انقدر ها هم سخت نیست اما در کمی آن طرفتر در کشورهای حوزه خلیج فارس آن امکانات را میبینم افسوس میخورم!
اگر از ترک فوتبال اسپانیا پشیمانی، اصلا چرا این کار را کردی؟
احساس کردم شاید در فصل جدید نتوانم بازی فصلهای قبلیام را برای اوساسونا و هواداران تیم فوتبالش انجام دهم. از سوی دیگر مشکلات اقتصادی اروپا هم مزید بر علت شد تا به این فکر بیفتم که اگر به ایران برگردم میتوانم با یک تیر دو نشان بزنم.
کدام دو نشان؟
اول اینکه پس از شش سال دوری از ایران به مملکتم برگردم و از سوی دیگر من که سالها بود در اندیشه بازی برای استقلال بودم میخواستم تا در اوج هستم با این تیم کار کنم و بتوانم یک فصل خوب را در تیم محبوبم سپری کنم.
هر دو نشان را زدی؟
البته که زدم. از این بابت خدا را شکرگزار هستم که در زندگیام به همه خواستههایم رسیدهام و از هر نظر ممنون خدا هستم.
انتظار این قهرمانی را داشتی؟
البته که داشتم، ما یک تیم کامل از هر نظر بودیم. استقلال را در این سالها زیر نظر داشتم.
خب هر کسی تیم مورد علاقه و نتایجش را دنبال میکند. من هم در این سالها همواره نتایج استقلال را پیگیری میکردم و میدانستم استقلال با امیر قلعهنویی توانسته دو بار قهرمان لیگ برتر شود و او با سپاهان هم نتایج چشمگیری داشت و دو فصل پی در پی این تیم را قهرمان لیگ برتر کرد. از طرف دیگر از آن زمان که در ایران و تیم پاس توپ میزدم با کارکرد آقای فتحاللهزاده در باشگاه استقلال آشنایی داشتم و میدانستم تیمهایی که میبندد از شانس بالایی برای قهرمانی برخوردار هستند.
. فقط با تکیه بر این دو، قید اسپانیا و یکی دو پیشنهاد ارزشمند از قطر و امارات را زدی؟
البته قرار گرفتن این دو نفر کنار هم ترکیب ایدهآلی برای موفقیت بود، اما با نگاهی به جمع افراد حاضر در استقلال متوجه شدم حالا وقت بازی برای استقلال و قهرمان شدن با این تیم است.
پس اهل ریسک کردن هم هستی؟
قطعا که هستم. ریسک کردن البته با فکر و دید باز از جمله رموز موفقیت انسان است و اگر اهل ریسک کردن نباشید باید یک زندگی یکنواخت را انتظار بکشید. من هم با این دید که استقلال برای قهرمانی بسته شده و شانس بالایی برای رسیدن به این موفقیت دارد تصمیم قطعیام را گرفتم و به پیشنهاد بالای قطریها و دیگر تیمها نه گفتم.
اینکه با این شرایط توانستی برای استقلال خوب کار کنی، کمی سخت نبود؟
فوتبال یعنی سختی کشیدن. آنها که فکر میکنند فوتبال تفریح کردن و پول درآوردن است سخت در اشتباه هستند. من به فوتبال اروپا و دلارهای عربها پشت کردم و به جمعی وارد شدم که فقط تعدادی از آنها را بهواسطه همتیمی بودن با آنها در تیم ملی میشناختم. شک نداشته باشید روزهای اول که به استقلال آمدم برایم سخت بود اما من دوران سختتری را در اسپانیا سپری کرده بودم و آنجا در فضایی که زبان آنها را نمیدانستم، توانستم بر مشکلات غلبه کنم و این چالش در برابر آن سختیها کار چندان دشواری برایم نبود.
فکر میکردی گل قهرمانی را تو برای استقلال بزنی؟
آرزویم این بود که این کار را بکنم و باز هم خدا را شکر میکنم که این توفیق نصیبم شد تا بتوانم آن توپ را گل کنم و استقلال قهرمان شود. از اینکه دل میلیونها هوادارمان را شاد کردیم خیلی خوشحال هستم.
قبول داری اواخر فصل شرایط بهتری در استقلال پیدا کردی؟
نه به این شکل که گفتید. من در ابتدای فصل هم همین نکونام بودم اما در آن اوایل وظایفم در زمین با آنچه این اواخر بود تفاوت داشت. ما در نیم فصل اول ساموئل را به این شکل امروزی در اختیار نداشتیم و من فقط باید در کارهای دفاعی تیم دخالت میکردم. آمار خط دفاعی استقلال هم گواه صحبت من است که من در نیم فصل اول عملکرد مثبتی داشتم اما بازیام به چشم نمیآمد. اگر بد بودم که آقای قلعهنویی به من بازی نمیداد. در نیم فصل دوم که مجتبی جباری با شرایط مطلوب به تیم اضافه شد و ساموئل هم توانست با قدرت به ترکیب اصلی بیاید فضا برای من بازتر شد تا کمی جلو بیایم و بازیام بیشتر به چشم بیاید.
میدانی گلی که به فولاد زدی به نوعی هت تریک گلهای حساست در این اواخر هم بود؟
من قبل از آن یک گل هم به العین زدم که آن هم پنالتی بود و باعث شد در گروهمان در لیگ قهرمانان آسیا صدرنشین شویم. اما گل مهم دیگرم را به یاد نمیآورم.
بازی تراکتورسازی را به یاد داری؟
البته! من در آن بازی هم یک گل سه امتیازی زدم که رقیب اصلیمان در راه کسب قهرمانی لیگ برتر را سه امتیاز عقب انداخت و خودمان هم سه امتیاز از آنها پیش افتادیم. از اینکه توانستهام برای استقلال مفید باشم خیلی خوشحالم.
تو در چند بازی نیمکت نشین شدی و این در حالی بود که در تیم ملی کاپیتان ثابت آن تیم هستی. چرا اعتراض نکردی؟
به نظرم یک مربی حق دارد برای رسیدن به اهدافش همه راهها را امتحان کند و این حق طبیعی امیر قلعهنویی بوده که در برخی بازیها مرا بازی ندهد یا تعویضم کند. اگر الان استقلال این موفقیت را کسب نمیکرد شاید کارشناسان میتوانستند در این خصوص او را نقد کنند، اما در آن ایام که یک مربی در حال آزمودن راههای مختلف برای رسیدن به مقصودش است باید به خواستههایش احترام گذاشت و من هم همین رویه را در پیش گرفته بودم و از این بابت هم کاملا راضی هستم.
یعنی پول درآوردن انقدر ها هم سخت نیست از بازی نکردنت ناراحت نمیشدی؟
ما باید یاد بگیریم اگر در یک کار گروهی اتفاقی هم به ضررمان انجام شد، به خاطر منافع جمع در مسیر حرکتی تیم خلل ایجاد نکنیم. من هم هرگز نخواستم به این دلیل مشکلی برای همتیمیهایم ایجاد شود و هواداران میلیونی استقلال بهواسطه دلخوری من از یک تعویض یا فیکس نبودن، شکست یا تساوی تیم شان غصه بخورند.
چطور باید این نوع دیدگاه را به تمام بازیکنان لیگ برتریمان تعمیم داد؟ پول درآوردن انقدر ها هم سخت نیست
این کار مستلزم آن است که در سالهای متمادی این نوع رفتارها از سطوح پایهای به فوتبالیستها آموزش داده شود. گرچه بودن در فضایی که چنین دیدگاهی حاکم است هم میتواند به آدم کمک کند، اما بیشتر روش آموزش پایهای و جا انداختن فرهنگ احترام به حقوق دیگران است که میتواند از جمله عوامل بازدارنده در این راه باشد.
یک مثال دیگر این رفتار مشکل بین تو و رحمتی بود. شما دو نفر با آن پول درآوردن انقدر ها هم سخت نیست که با هم مشکل داشتید، اما در تیم این مسائل را دخیل نمیکردید. قبول داری این رفتارها برای اهالی فوتبال ایران کمی ناآشنا بود؟
البته، در هر جمعی ممکن است دو یا چند نفر با هم تفاهم نداشته باشند اما وقتی بحث کار مشترک پیش میآید همه، این مشکلات را پشت سر میگذارند و فقط به عبور از آن چالش پیشرو فکر میکنند. مثال واضحتر آن هنگامی است که در یک خانواده پدر با پسر یا مادر با دختر و سایر افراد عضو یک خانه با هم قهر هستند و اصلا با هم حرف هم نمیزنند اما به محض ورود یک غریبه به خانه که ممکن است دزد باشد کدورتها و قهرها فراموش میشود و همه اعضای خانه برای مقابله با فرد مزاحم متحد میشوند. این شکل کلی کار در استقلال این فصل بود و اعضای تیم همقسم بودند که برای موفقیت استقلال دست در دست هم با تمام مشکلات اعم از اختلاف سلیقهها، مشکلات مالی، بحث نیمکتنشینی یا حتی سکونشینی و. کنار بیایند و نهایتا در خلوت این مسائل را با مسئولان باشگاه در میان بگذارند و فکر میکنم تا حد زیادی هم در این مسیر موفق بودیم.
آیا حاضر هستی برای بازگشت مهدی رحمتی به تیم ملی با کارلوس کرش صحبت کنی؟
کرش مربی توصیهپذیری نیست و با حرف من و دیگری برای آینده تصمیمگیری نمیکند. او در مقطع قبلی که این تصمیم را گرفت برای خودش دلایلی داشته و حالا شاید از آن طرز فکر صرفنظر کرده باشد. با این همه در این مقطع حساس ما به این نیاز داریم که با تمام پتانسیل موجود فوتبالمان برای دستیابی به حداکثر امتیازهای باقیمانده تا پایان مسابقههای مقدماتی جام جهانی 2014 برزیل بهره ببریم و مهدی رحمتی قطعا میتواند در این برهه به تیم ملی کمک کند. در ضمن اگر فضایی ایجاد شود که بتوانم در این باره کمکی بکنم تا اختلاف نظر میان آنها برطرف شود کوتاهی نخواهم کرد. البته مهدی که همه جوره ابراز علاقه کرده برگردد و به تیم ملی کمک کند.
آشتی خودت با مهدی تا چه حد طعم قهرمانی استقلال را برایت شیرینتر کرد؟
خب ما دوستان ده، دوازده ساله هستیم و در هر رابطهای حتی کوتاهتر از اینها از این قبیل مسائل بوجود میآید و متأسفانه سوء تفاهمها هم همواره کارها را مشکل کرده و مزید بر علت میشوند تا یک رابطه دوستانه یکباره به دوری و احتمالا قهر منجر شود. اما با لطف بچههای تیممان در امارات و پس از بازی با العین که همه هم خوشحال از صدرنشینی استقلال بودیم به ما کمک کردند تا این سوءتفاهم را برطرف کرده و رابطه خوب گذشتهمان را بار دیگر برقرار کنیم. طبیعی بود که در این شرایط جشن قهرمانیمان بیشتر به من مزه کرد.
در بازی با سپاهان در جام حذفی پنالتی چیپی زدی که خیلی ریسکی بود. نترسیدی ضربهات گل نشود؟
من قبلا هم از این قبیل پنالتیها زده بودم و در آن شرایط چون احساس کردم فشار بالایی روی اعضای تیممان است خواستم بخشی از آن را از این طریق بکاهم که متأسفانه کارساز نشد و ما فینال جام حذفی را از دست دادیم.
وقتی فهمیدی مهدویکیا غریبانه از دنیای فوتبال خداحافظی کرد، ناراحت شدی؟
انتظارش را نداشتم و بیشتر از ناراحتی تعجب کردم. او از بازیکنان بزرگ فوتبال این مملکت بوده و نباید به این شکل از فوتبال خداحافظی میکرد. متأسفانه بازی ریسکی برای این مراسم انتخاب شد و هواداران پرسپولیس در آن شرایط بد روحی به تنها چیزی که فکر نمیکردند خداحافظی مهدی بود. ای کاش او راضی شود تا در یک بازی بهتر این کار را تکرار کند که البته بعید به نظر میرسد.
زیباترین روز فوتبالت کدام روز بود؟
من در طول این سالها در اسپانیا روزهای خوبی را پشت سر گذاشتم و خاطرات پول درآوردن انقدر ها هم سخت نیست باشگاهی فراموش نشدنی با پاس، اوساسونا و استقلال دارم اما این اواخر در بازی با لبنان (18 بهمن 1391) در مقدماتی جام ملتهای آسیا که
هت تریک کردم خیلی خوشحال شدم. چون مدتی پیش از آن ما در بیروت در مقدماتی جام جهانی مغلوب این تیم شده بودیم و فکر میکنم آن برد 5 بر صفر برابر لبنان دل همه فوتبالدوستان ایرانی را شاد کرد.
در کل فصل دوازدهم لیگ برتر را چطور ارزیابی میکنی؟
سطح فوتبال ایران نسبت به هفت سال پیش که از آن جدا شدم تفاوت چشمگیری نکرده است، اما حس رقابت بین تیمها به مراتب تقویت شده و حالا قدرت فقط در سه یا چهار تیم خلاصه نشده است. برخلاف گذشته، ما در این فصل نمیتوانستیم بازیها را در شرایطی آغاز کنیم که خودمان را از پیش برنده بدانیم. قدرت تقریبا به شکل برابر در تیمها تقسیم شده بود و غیر از دو سه تیم که انصافا ضعیف ظاهر شدند همه تیمها با اختلاف اندک از هم در کوران مسابقهها با هم دست و پنجه نرم میکردند. اما استقلال از همان نیم فصل اول نشان داد شایسته قهرمانی است و تقریبا روند یکنواختی را تا پایان طی کرد.
کار با امیر قلعهنویی چطور بود؟
او جدا از بحث فنی یک روانشناس زبده فوتبالی است که میداند چطور با تک تک بازیکنانش ارتباط برقرار کند. به اصطلاح قدیمیها رگ خواب شاگردانش را بخوبی میشناسد و این مسأله به او کمک میکند در کسب موفقیت خوب عمل کند. من با ایشان در تیم ملی هم کار کرده بودم و با این شناختی که از روش کاریاش داشتم در آمدن به استقلال مصممتر شدم. رابطه او با من بر پایه احترام متقابل بود و من در این مدت خیلی چیزها به لحاظ فوتبالی و مدل رفتار با بازیکنان، از او آموختم.
فصل بعد در استقلال میمانی؟
من یک فصل دیگر با استقلال قرارداد دارم و دوست دارم در مسیر رسیدن به قهرمانی احتمالی مان در آسیا کنار استقلال باشم.
بازیهای تیم ملی را چطور پیشبینی میکنی؟
متأسفم که اشکان دژاگه مصدوم شد. اما به هر حال ما بدون او هم نباید از اندک شانس خود برای رسیدن به
جام جهانی دست بکشیم. من مطمئن هستم اگر در هر سه بازی با قطر، لبنان و کره جنوبی برنده شویم راهی برزیل خواهیم شد. چون به هر حال ممکن است ازبکها و کرهایها به مشکل خورده و در یک بازی امتیاز از دست بدهند. نباید این فرصت مغتنم را از دست بدهیم.
امیدهای پیشرفت
در یادداشتی با عنوان "امیدهای پیشرفت" دیدار نخبگان با رهبر انقلاب روایت شد.
به گزارش ایسنا، متن این یادداشت که به قلم سیدطهرضا نیرهدی نوشته شده به این شرح است: صبح علیرغم کمخوابی دیشب بلند میشوم. نماز خوانده – نخوانده میزنم بیرون و میروم آن طرف شهر سر کار. قبلِ «آن جلسه»، باید دو جای دیگر بروم، یکی مدیرکل جایی است که هفت صبح وقت داده و آنیکی جمعی از مدیران حوزه کاری خودم. فکرش را که میکنم کشور افتاده در مدار کار. نتیجه هم خدا کند بدهد این تلاشها. رها کنم .
به کارهای اول صبحم که میرسم، سوار موتور میشوم و میروم سمت «آن جلسه». کنار گیت ورودی، از نگهبان میپرسم که آیا میتوانم موتور را در پارکینگ بگذارم؟ جواب میدهد که:
- برای دیدار آمدهاید؟
- بله
- باید هماهنگ کرده باشند. هماهنگ کردهاند؟
- نه
- پس نمیشود.
- چه کنم؟
- همین دور و اطراف یکجایی پارکش کن.
- گفتم شاید شرایط کشور خاص است، نگذارم بهتر باشد. حله.
درختی پیدا میکنم و موتور را میبندم و به عادت آیهای میخوانم که از دست دزد جماعت در امان بماند. رها کنم .
تشریفات ورود را طی میکنم. دفعه قبلی برای آخرین بار گمانم یازده سال پیش این مراحل را طی کردم. یازده سال است گمانم که «او» را از نزدیک ندیدهام. یازده سال است گمانم که این حسینیه را از نزدیک ندیدهام. یازده سال است گمانم که پاهایم را روی زیلوهای سفید - سرمهایاش نگذاشتهام. یازده سال است گمانم که پسری، پدری را جز از دریچههای مجاز ندیده است. یازده سال پدری پیر شده. چه میگویم؟ پسری پیر شده شاید. رها کنم .
دیروزِ «آن جلسه»، شماره غریبهای تماس گرفت. بعد از احوالپرسی گرم؛ از آنها که آنقدر گرم است که آدم میترسد نکند رفیق قدیمی باشد و تو به جا نیاوردهای. غریبه گفت که فردا «آن جلسه» قرار است برگزار شود. از من دعوت کرد که در «آن جلسه» شرکت کنم. پرسید:
- نظرتون چیه؟
- والله من که از خدامه خدمت برسم.
- خوب الحمدلله
- فقط چهطور شد که یاد ما کردید؟ من فکر کنم ۱۰ – ۱۱ سالی هست که به «این جلسات» دعوت نمیشوم و بنیاد نخبگان انگار بهکلی اسم ما را از لیستش حذف کرده.
البته شوخی میکردم و دلیل دعوت نشدن را میدانستم. هرسال نخبگانی به جمع کشور اضافه میشوند و دوره پیرمردهایی مثل من دیگر گذشته. حالا شاید دو یا سه نسل بعدترِ شاگردان من به این جلسات دعوت میشوند یعنی شاگردِ شاگردهای من شاید. تعجبم ازاینجهت بود که حالا چه شده این بار از من دعوت کردهاند. به تشریفات ورود به حسینیه رسیده بودیم.
محافظها همانطور محکم و خوشرو. به تشریفات ورود، مرحله کنترل کارت واکسن هم اضافه شده بود. اکسیژن خون را هم میسنجیدند به گمانم و در کاغذی اسممان را مینوشتند و میرفتیم مرحله بعد. وارد حسینیه که شدم، قاری داشت قرآن میخواند و «او» در صندلی آن دورها نشسته بود. دیر رسیده بودم یا بهتر بگویم لببهلب رسیده بودم. نخبگان نه مثل یازده سال پیش، روی زمین که این بار شاید بهخاطر کرونا در صفهای منظم روی صندلی نشسته بودند. یازده سال قبل این خبرها پول درآوردن انقدر ها هم سخت نیست نبود. هر جا گیر میآوردیم مینشستیم. زانوی من روی زانوی بغلی، زانوی پشت سری فرورفته در کمر جلویی و آرنج بغلی فرورفته در پهلوی من! دنیا عوض شده یا ما عوض شدهایم؟ چه میگویم؟ گمانم از کمی دیر رسیدنم ناراحتم، آسمان را به ریسمان میبافم. رها کنم .
از عقب جمعیت راهنماییام میکنند و در طرف دیگر حسینیه جایم میدهند. پشت سر خانمهای نخبه جایم میدهند. بدیاش این است که اگر سخنران خانمی حرف نامربوطی بزند نمیتوانم با صدای بلند بخندم، آخر چه کسی این روزها جرئت دارد به حرف نامربوط زنان سرزمینم بخندد؟ و خوبیاش این است که بعدتر و تا انتهای «جلسه» با چندتایی از کودکان این خانمهای نخبه که مشغول شلوغکاری و ورجهوورجه هستند ولو به قاعده شکلک درآوردن رفیق میشوم.
بعد از قرآن، مجری که خودش جوان نخبهای است حکماً، از «او» اجازه میگیرد و «جلسه» را شروع میکند. رسمی و بهاختصار دعوت میکند که سرپرست بنیاد نخبگان صحبت کند. او صحبتش را از مقالهای چاپ شده در مجله Nature در سال ۲۰۰۵ شروع میکند که در آن نویسنده نوشته ایران در حال پیشرفت است و جز از مسیر تحریم و ناآرامیهای اجتماعی، مسیر پیشرفت ایران کند نخواهد شد. گله میکند که قرار بوده فلان قدر صحبت کند و الان زمانش را کمتر کردهاند و از «او» اجازه میخواهد تا بیشتر صحبت کند. به سیاق جلسات قبل، «او» در اداره جلسه دخالت نمیکند و آقای سرپرست روی صندلی خود مینشیند. کار دست مجری جلسه است و او هم جوان! معلوم میشود که جلسه، «آقای سرپرست خوشش بیاید!» اداره نخواهد شد.
هرچند معمولاً در چنین جلساتی ترجیح میدهم مسئولین کمتر صحبت کنند و فرصت بیشتر در اختیار جوانها باشد ولی این بار بدم نمیآمد آقای «سرپرست» صحبتهایش را ادامه دهد؛ صحبتها بیحساب نبود. ولی خوب، اوضاع همیشه آنطور که من میخواهم که پیش نمیرود.
بعد از او مجری برنامه از نفر اول دعوت میکند که بیاید و صحبتهایش را شروع کند. نخبه اول جوانی است از اهالی اکوسیستم فناوری اطلاعات کشور. اهمیت شبکه ملی اطلاعات را طرح میکند و میگوید که چند وقتی است با وزارت ارتباطات همکاری میکند.
در خاتمه صحبتش میگوید که یک خواسته شخصی هم دارد و آن این که «اگر امکانش هست، عبایتان را هدیه بدهید!»
«یا ابوالفضل!» این واکنش غیرارادی من است در انتهای حسینیه بعد از شنیدهشدن این خواسته و صدای خنده جمعیت و پچپچهای بغلدستیهای من که «چه خوش اشتها هم است این رفیقمان!» پیش خودم میگویم «من جوانتر که بودم در خواب میدیدم که از «او» خانه پرش چفیه بخواهم!» ولی حالا انگار واقعاً روزگار عوض شده. یک آن وحشت برم میدارد که نکند «او» هم الآن عبا در آورد و به جوان بدهد! خدا کند حداقل از عباهای کناردستی بعداً چیزی به این جوان بدهند که همان هم میشود انگار. آخر عبا؟! تا اینجای کار، دو هیچ به نفع «او».
نفر دوم خانم نخبهای است که محقق و فعال حوزه معدن است. بر خلاف نفر قبلی، گزارش عملکرد نمیدهد، غر هم نمیزند. از ظرفیتهای معادن ایران میگوید و چند ایده و طرح به نظر عملیاتی هم ارائه میکند. خدا را شکر. از پس صحبتهای خوب و رو به جلواش میتوانم یک امتیاز به حسابمان منظور کنم، دو یک به نفع «او». پیش خودم میگویم به نتیجه این «دیدار» میشود امیدوار بود که این خواهر نخبهمان همه رشتهها را پنبه میکند. در انتهای صحبتش میگوید «یک خواسته هم دارم که میدانم خواسته زیادی است. یک وقت ملاقات حضوری میخواهم!». «او» میپرسد که «برای چه موضوعی؟» حکماً نظراتی دارد که میخواهد خصوصی طرح نماید. «او» رندانه میگوید: «بگذارید فعلاً این مطالبی را که گفتید پیگیری کنیم، موارد بیشتر باشد بعدتر!» همه با صدای بلند میخندیم. حقاً یک پرتاب سهامتیازی! پنج یک عقب افتادهایم!
نفر سوم، دانشجوی پزشکی است و دهه هشتادی. برخلاف نفرات قبلی و بعدی! کمتر تخصصی صحبت میکند و بیشتر اجتماعی سیاسی. خوب است، جنس جلسه جور میشود. هوای جوانیهایم زنده میشود که در دانشگاه چقدر آرمانهای بزرگ داشتیم و این مسائل چقدر برایمان جذاب و خواستنی بود. در خواسته شخصی هم چند قدم جلو رفته بود. بهجای آنکه مثل آن بنده خدا عبا بخواهد، آن هم در این گرانیها! انگشتر خودش و رفقای دانشجویش را آورده بود و از «او» خواست تا آنها را دست کند و برشان دعا بخواند و دفتر بعدتر تحویلشان بدهد. خدا را شکر در خواسته شخصی هم پیشرفت کردهایم و ملاحظه تورم و گرانی را میکنند.
نخبه چهارم متخصص حوزه حملونقل بود. تا دلت بخواهد حرف حساب زد. حرفهایش با عقل جور در میآمد و طرح مکتوب ضمیمه هم داشت. بعد صحبتهایش خاطرات یازده سال پیشم را مرور کردم که غالب صحبتهای نخبگان حول «چه کنیم که به نخبگان برسیم!»، «مقرری ماهانه کم است!»، «چرا ما باید برویم سربازی؟» و «شرایط ازدواج ما را فراهم کنید» میگذشت و حالا طرح راهبردی نه در تراز صنعت که در تراز مملکتداری ارائه میشود!
صحبتهای رفیق حملونقلی که تمام شد، «او» از جوان نخبه خواست که اگر طرح مکتوبی دارد به ایشان تحویل دهد، حکماً برای آنکه باحوصله مطالعه شود. با خیال راحت، یک امتیاز دیگر برای نخبگان، تابحال پنج دو به نفع «او».
نفر بعدی جوان جاافتادهای در صنعت فضایی کشور است. مروری میکند وضعیت صنعت را و خیلی ریز ولی بهکرات، از دولت قبل در نسبتی که با صنعت فضایی گرفته بود انتقاد میکند. با ریزبینی طرح میکند که چهطور دلسوزان از ظرفیت قانونی فلان برنامه استفاده کردهاند و مانع تعطیلی کامل این صنعت در دولت قبل شدهاند و میگوید که چهطور دولت قبل در برنامه جدید همان ظرفیت را هم کور کرده تا نشود از آن استفاده کرد. پیشنهاد میکند که بندهای سابق احیا شوند.
صحبتهای جوان که تمام میشود، «او» میگوید که درباره آن برنامه و قانون که کار از کار گذشته ولی این موارد را از راههای دیگر پیگیری خواهد کرد. مسئلهای که کشور ممکن بود چندی بعد متوجهاش شود، با تذکر علمی و بهجای جوان نخبه در مسیر حل قرار میگیرد.
دوباره خاطرات یازده دوازده سال قبل را مرور میکنم. در چنین جلساتی، مسئله به مسئله کشور اضافه میشد که حل نمیشد. جلسه پیشرفت کرده؟ بنیاد نخبگان پیشرفت کرده؟ نخبگان پیشرفت کردهاند؟ یک امتیاز دیگر به نفع ما، نتیجه تا اینجا پنج سه به نفع «او»!
نفر بعدی، دخترخانمی است محقق حوزه تعلیموتربیت. طرح بحثی میکند که مغز کلام قابلقبول است و با یافتههای من در ده سال زیستن در مدرسه بهعنوان معلم هماهنگ. خیلی حرف ویژهای نمیشنوم شاید بهخاطر آن که خود، تخصصی در حوزه تعلیموتربیت دارم و حرفها برایم جدید نیست ولی در خاتمه صحبت خواسته شخصیاش را از «او» طرح میکند. نه عبا میخواهد، نه انگشتر، نه مثل یازده سال پیش چفیه یا مثل همان سالها برنامههایی برای خانهدار شدن و ماشیندار شدن و وام .
دخترخانم از «او» میخواهد که برایش دعا کند. دعا کند که دخترِ «او» عاقبتبهخیر شود. دختر میگوید که شما قبلاً گفتهاید که برای جوانها دعا میکنید و من هم میدانم که دعا میکنید ولی از شما میخواهم که در قنوت نماز دخترتان را به اسم دعا کنید.
«او» شروع میکند مخاطبه با دختر. اما حال من عوض شده. پرده اشک پیش چشمانم نشسته. در دلم میگویم خوش به حال این دختر. «او» برایش به اسم دعا خواهد کرد. چه عقلی دارد و چه درست چیزی خواسته. دارم حساب امتیازها را بالا پایین میکنم. یک امتیاز دیگر برای نخبگان. از ذهنم عبور میکند: «حالا اگر «او» بخواهد دختر را به اسم دعا کند، خوب اسم دختر را که نمیداند!» در همین فکرها هستم که دخترخانم از پشت بلندگو با بغض حرفش را تمام میکند و رندانه اسم خودش را هم میگوید تا «او» بداند در قنوت چه کسی را باید به نام دعا کند. حق این است که یک امتیاز دیگر هم به پای این دختر و نخبگان بنویسیم، حق!
نفر آخر به علت ضیق وقت، بهاختصار صحبت میکند و بحثش چندان شکل نمیگیرد. مجری هم از پشت سر چند باری سعی در پایان دادن به صحبتهایش دارد. مستقل از این که حرفش حساب است یا خیر، من خیلی چیزی از حرفهایش نمیفهمم.
صحبت نمایندگان نخبگان تمام شده. آن چند سالی که در نوجوانی در «این جلسه» شرکت میکردم، به اینجای جلسه که میرسیدیم یکدفعه چند نفری از وسط جمعیت بلند میشدند و میگفتند که حرف دارند و معمولاً جلسه به هم میریخت. پیش میآمد که تکوتوک حرف حساب بشنویم ولی غالباً صحبتها راجع به مشکلات صنفی نخبگان بود و پول نمیدهند و وام نمیدهند و . ولی این بار بعد پایان صحبتهای نخبگان، میکروفون تحویل «او» میشود تا صحبتش را شروع کند. جلسه پیشرفت کرده است؟ بنیاد نخبگان پیشرفت کرده است؟ نخبگان پیشرفت کردهاند؟ داستان چیست؟
«او» شروع میکند. راجع به تعریف نخبگی، نخبه چه باید بکند و دیگران برای نخبگان چه باید بکنند صحبت میکند. علاوه بر هوش و زحمت، توفیق الهی را برای نخبه ضروری میداند و این نکته را ذکر میکند که انسان برجسته را به شرطی میتوان نخبه دانست که از هوش خود در راه خیر استفاده کند. مثال میزند که دزدی که با هوش و استعداد خود و حتی زحمت میتواند قفل ماشینی را چند ثانیهای باز کند که نخبه نیست، او دزد است! یاد موتورسیکلتم میافتم که نکند یکی از این دزدهای برجسته به سراغش رفته باشد!
از یک جای صحبت، دیگر صحبتهای «او» را رها میکنم. میروم در خیال خودم. به مفهوم پدری فکر میکنم. به این که پدری دارم که «ژنهایم» را از او به ارث بردهام و پدری که حالا، آن دورهای حسینیه، دارد صحبت میکند. در خیال خودم رابطه پدر پسری را مرور میکنم؛ اینکه چقدر دوستش دارم و چقدر دلم میخواهد سرم را بگذارم روی زانویش و او صورتم را نوازش کند. من مرد گنده، چقدر دلم اینها را میخواهد.
حساب امتیازهای خودمان و «او» را رها کردهام. رفتهام روی مفهوم پدر پسری نشستهام. رابطه پدر فرزندی، امتیازبندی دارد؟ حساب و کتاب دارد؟ بیخیال امتیازها میشوم. کاستی حرف و رفتار خودمان را کنار میگذارم و خوبیها را به حساب وظیفه میگذارم.
به این فکر میکنم که از فراز سالها، حالا دیگر برای نظرم احترام بیشتری قائلم. شاید صددرصد نظراتم با «او» با «پدرم» یکی نیست. در ذهنم مسائلی هست که متفاوت با او صورتبندی میشود و متفاوت با او پاسخ داده میشود و البته صدها برابر، مواردی که عیناً مثل او فکر میکنم.
به این فکر میکنم اصلاً مگر پسر باید عیناً مثل پدرش فکر کند؟ اصلاً مگر قرار است محبت و شیدایی ناشی از اندیشه باشد فقط؟ مگر رابطه من با پدر ژنیام اینطور است؟ نه، قلب باید کار خودش را بکند.
بااینحال، در خیالم از جایم بلند میشوم، روی این زیلوهای سفید - سرمهای طول حسینیه را طی میکنم. از آنیکی دو پله بالا میروم و پیش پایش زانو میزنم. سرم را روی زانویش میگذارم. دست به صورتم میکشد و گریه امانم نمیدهد که به او بگویم چقدر دلم میخواهد نوازشم کند و دعا.
امانم نمیدهد که به او بگویم چقدر شرمندهام از کمکاریهایم. به او بگویم که ذهنم بیش از این یاری نمیکند و نفسم بیش از این همراهی نمیکند. به او بگویم که کار نفسم از دست من خارج است و مگر او دعا کند. به او بگویم برایم نزد «حضرت صاحب» شفاعت کند که ازاینرو سیاه در گذرد. به او بگویم که . رها کنم .
من هنوز در خیالم. پسر بچهای که با او رفیق شده بودم، دور و برم میچرخد و انتظار شکلک دارد. من اما حالش را ندارم. دارم به دیروز و امروز و فردا فکر میکنم. به این که اگر او همالان صدا کند مرا و بگوید در این یازده سال از دفعه قبل که اینجا بودی تا الآن چه کردی؟ چه بگویم؟ چه جواب بدهم. اصلاً بین خودمان بماند، در این چند سال از این خجالت خیلی هم رغبت نداشتم بیایم در این حسینیه.
رها کنم . بگذار رها کنم و بروم برای بچههای این خانمهای نخبه شکلک درآورم. بگذار بروم بنشینم روی موتورم و بروم به کارم برسم. بگذار همهمان برویم به کارهایمان برسیم. بگذار برویم و طرح آن جوان حملونقلی را پیگیری کنیم، بگذار برویم و مسئلههای صنعت فضایی را حل کنیم. بگذار برویم، مسائل مدارس را پیگیری کنیم. بگذار برویم معدن را جایگزین نفت کنیم و .
بگذار برویم، من و رفقای نخبهام قول دادهایم خودمان را خرج راهِ «او»، خرج راهِ «پدرمان» کنیم .
دیدگاه شما