مثال‌های استراتژی رهبری هزینه


استراتژی توسعه محصول چیست؟ – راهنمای تعریف برای محصول جدید

استراتژی توسعه محصول به سازمان‌ها اجازه می‌دهد جریانی از محصولات و نوآوری‌ها را روانه بازار کنند که نه‌تنها باعث اختلال در عملکرد رقبا می‌شوند، بلکه رضایت مشتریان را هم به دست می‌آورند. استراتژی توسعه محصول جدید را می‌توان زیرمجموعه‌ای از استراتژی سازمانی در نظر گرفت و نباید آن را با فرایند توسعه محصول جدید اشتباه گرفت.

استراتژی توسعه محصول مفهومی گسترده‌تر است که با تعیین اهداف و پیاده‌سازی مهم‌ترین تصمیمات در زمینه سرمایه‌گذاری، مسیر حرکت محصولات جدید را ترسیم می‌کند. اگر از ما بپرسید که هدف استراتژی توسعه محصول چیست، به شما خواهیم گفت که هدف، به ست آوردن مزیت رقابتی است، آن هم از طریق قرار دادن محصول در بهترین جایگاه ممکن برای اینکه اهداف سازمانی مختلف مانند رشد فروش، رشد درآمد و افزایش سود را به پیش براند.

برخی از مثال‌های استراتژی توسعه محصول می‌تواند چنین چیزهایی باشد:

  • استراتژی متکی بر قیمت‌گذاری: درپیش‌گیری یک استراتژی متکی بر ارزش‌سازی یا ویژگی‌های پریمیوم
  • استراتژی نوآوری: ارائه بهترین محصول ممکن و دریافت یا عدم دریافت پول در ازای آن
  • استراتژی ورود سریع به بازار: ارائه اولین محصول بازار در نوع خود
  • استراتژی بازارمحور یا مشتری‌محور: استفاده از نظرات مشتریان برای قرارگیری در جایگاهی رقابتی
  • استراتژی مبتنی بر پلتفرم: بهینه‌سازی میزان انعطاف‌پذیری، هزینه‌ها و ابعاد سازمان از طریق یک استراتژی درونی‌تر

به مطالعه این مقاله ادامه دهید تا هرآنچه لازم است راجع به استراتژی توسعه محصول جدید بدانید را توضیح دهیم. اما پیش از اینکه حتی تعریف دقیق آن را به شما بگوییم، به بررسی استراتژی‌های ۷ شرکت سرشناس می‌پردازیم تا ماهیت کار را به خوبی درک کنید و ذهنیتی جامع‌تر به دست آورید. پیش از اینکه این مطلب را ادامه دهیم، اگر تمایل دارید که بدانید مدیریت محصول چیست و مدیر محصول کیست، توصیه می‌کنیم سری به مطالب مرتبطی که در این زمینه در مجله فرادرس منتشر شده‌اند بزنید.

استراتژی توسعه محصول چیست ؟

استراتژی توسعه محصول به سازمان‌ها اجازه می‌دهد جریانی از محصولات و نوآوری‌ها را روانه بازار کنند که نه‌تنها در باعث اختلال در عملکرد رقبا می‌شوند، بلکه رضایت مشتریان را هم به دست می‌آورند. معمولا فرایند «توسعه محصول جدید» هم یکی از بنیادین‌ترین اجزای استراتژی محصول به حساب می‌آید تا بتوان روی نوآوری تاکید کرد. البته که توسعه محصول می‌تواند برای شرکت‌های کارآفرین مثل یک کابوس باشد، بنابراین چنین سازمان‌هایی باید استراتژی‌هایی بسیار ساده و متمرکز بر آوردن مفاهیم تازه به بازار، آن هم بدون سرمایه‌گذاری چندان را در پیش بگیرند.

استراتژی توسعه محصول زیرمجموعه استراتژی سازمانی به حساب می‌آید. این استراتژی به تعیین اهداف و اتخاذ تصمیمات کلیدی راجع به سرمایه‌گذاری منجر می‌شود و مسیر حرکت محصولات جدید را تعیین می‌کند. هدف از پیاده‌سازی استراتژی توسعه محصول، به دست آوردن مزیت رقابتی است. در واقع محصول در بهترین نقطه ممکن قرار می‌گیرد تا بتواند نرخ رشد، درآمد و یا حاشیه سود کسب‌وکار را افزایش دهد.

استراتژی توسعه محصول جدید می‌تواند:

  • ریسک‌های توسعه مفهوم محصول را کاهش دهد.
  • ارتباط میان محصولات و بازار را بهبود ببخشد.
  • یک خانواده کامل از محصولات را دگرگون کند.
  • با بهبود دادن محصولات پیشین، فروش آن‌ها را افزایش دهد.

اگرچه در اکثریت مواقع نیازی حیاتی به تحقیق بازار و استراتژی بازاریابی نیز خواهید داشت، استراتژی کسب‌وکار ابعاد بسیار بزرگ‌تری دارد. استراتژی محصولی که کاملا شکل گرفته باشد، برند شما، پلتفرم‌ شما، تکنولوژی‌های شما و مواردی از این دست را نیز در بر می‌گیرد.

چند مثال از استراتژی توسعه محصول را در پایین آورده‌ایم:

  • نوآوری در ساخت محصول یا خدماتی که کاملا از محصول اصلی متفاوت است.
  • تعیین مسیر حرکت به سمت ابتکار عمل، جذب مشتری وفادار یا مشتریان اقتصادی
  • یکپارچه‌سازی سبد محصولات با ظرفیت تحمل ریسک و جایگاه در بازار
  • پیوند زدن چشم‌انداز سازمانی به استراتژی محصول و سپس به بودجه‌های سالانه
  • پیاده‌سازی سیستم‌های نظارتی، مالی و فرایندهای درست برای به‌کارگیری استراتژی توسعه محصول جدید

مثال‌های برجسته استراتژی توسعه محصول

در این بخش از مقاله، به بررسی استراتژی‌های ۵ شرکت معتبر دنیای تکنولوژی و ۲ شرکت سرشناس دیگر که در حوزه‌هایی متفاوت فعالیت می‌کنند را بررسی خواهیم کرد.

استراتژی توسعه محصول آمازون

آمازون یک مثال از رویکرد مشتری‌محور است. استراتژی محصول آن‌ها کاملا بر نیازهای مشتریان متمرکز است. آمازون دوست دارد کار را از بازار هدف شروع و مسیر را به صورت معکوس طی کند. آن‌ها ابتدا گزارشی که قرار است در اختیار خبرگزاری‌ها قرار بگیرد را می‌نویسند و آنقدر به بازنویسی‌اش مشغول می‌شوند تا از نظر سادگی، برای هرکسی قابل فهم باشد. این گزارش خبری شامل هیچ‌گونه اصطلاح فنی راجع به تکنولوژی‌های مختلف و رابط کاربری و موارد این چنینی نیست. آن‌ها سپس به صورت معکوس و از گزارش خبری به سمت محصول حرکت می‌کنند. این استراتژی توسعه محصول که بر فرایند داخلی آمازون تمرکز می‌کند، آنقدر با نیازهای مشتریان عجیب شده که باید محصولی به‌خصوص برای مشکلات شناسایی شده ساخت.

استراتژی توسعه محصول اپل

اپل مثالی از شرکتی است که استراتژی پلتفرم‌محور در پیش می‌گیرد. آن‌ها استراتژی‌های سطح بالای خود را به فرایند توسعه محصول جدید خود پیوند می‌زنند. این غول تکنولوژی معمولا محصول‌محور است. اپل محصولات را می‌سازد و بعدا به دنبال مشتریان آن می‌گردد. استیو جابز یک بار گفت «مشتریان همیشه نمی‌دانند که چه می‌خواهند». اپل بر سر این موضوع قمار می‌کند که مشتریان بابت محصولات بی‌نقص، پول فراوان می‌دهند و معمولا تمرکز را روی بهینه‌سازی محصولات پیشین می‌گذارد. اپل کاملا بر وفاداری به برند متکی است و با کمال میل به رقبا اجازه می‌دهد بازار محصولات ارزان‌قیمت‌تر را به دست بگیرند.

استراتژی توسعه محصول گوگل

گوگل

استراتژی‌های توسعه محصول جدید گوگل عمدتا تکنولوژی‌محور به حساب می‌آیند. گوگل از تکنولوژی‌های خود برای «حل مشکلات بزرگ به اشکال بزرگ» بهره می‌گیرد. این رویکردی بازارمحور نیز به حساب می‌آید، زیرا گوگل می‌خواهد بازاری بزرگ بسازد که برای هر کسی زمین بازی باشد. همین هم باعث می‌شود گوگل رهبر بازار به حساب آید. گوگل ضمنا رویه‌های خود را برای دستیابی به رشد بهینه‌سازی می‌کند، نه صرفا افزایش درآمد. استراتژی توسعه محصول گوگل واقعا طولانی‌مدت است که برای شرکتی که همواره رهبر بازار بوده جای غافلگیری ندارد.

استراتژی توسعه محصول مایکروسافت

مایکروسافت شرکتی است که استراتژی ابداع محصول از طریق همکاری با شرکا را دنبال می‌کند. ساتیا نادلا، مدیر عامل مایکروسافت، یک‌بار گفت «صنعت ما به سنت‌ها احترام نمی‌گذارد و فقط برای نوآوری احترام قائل است». این شرکت، تغییرات بنیادین و استراتژیک خود را در سال ۲۰۱۴ میلادی کلید زد. مایکروسافت بازار موبایل‌های هوشمند را به رقبا سپرد و روی هوش مصنوعی و پردازش ابری سرمایه‌گذاری کرد. در واقع شاهد تاسیس واحدی جدید برای هوش مصنوعی بودیم که هزاران مهندس و دانشمند در آن کار می‌کنند. از سوی دیگر، رویکردهای خصمانه کنار رفتند و این بار بر همکاری تاکید می‌شود. با استقبال از نرم‌افزارهای متن‌باز نیز مایکروسافت تا سال ۲۰۱۷ تبدیل به بزرگ‌ترین مشارکت‌کننده در پروژه‌های متن‌باز شد. مایکروسافت اکنون محصولاتی گسترده و منحصر به فرد دارد، برخلاف گوگل، توییتر و فیسبوک که همگی از داده کاربر به عنوان محصول استفاده می‌کنند.

استراتژی توسعه محصول نتفلیکس

استراتژی توسعه محصول نتفلیکس

نتفلیکس استراتژی متفاوتی از دیگر شرکت‌های این لیست داشته و با اتکا بر حاشیه سود، نرخ حفظ کاربران و میزان استفاده از خدمات خود را به بیشینه می‌رساند. نتفلیکس اکنون بزرگ‌ترین سرویس استریم محتوا در جهان به حساب می‌آید. اصلی‌ترین محصول این شرکت، اشتراکی ماهانه است که دسترسی نامحدود به محتوای سینمایی و تلویزیونی را به همراه می‌آورد. استراتژی توسعه محصول نتفلیکس بر افزایش حاشیه سود متکی است. از سوی دیگر، نرخ حفظ مشتری ماهانه (Costumer Retention) هم معیاری کلیدی برای آن تلقی می‌شود. نتفلیکس در گذر زمان تمرکز خود را بیش از پیش بر تولید محتوای اصیل و با کیفیت گذاشته تا چشم‌ها را به نمایشگرها بدوزد. نتفلیکس بر برندی قدرتمند و قابل اعتماد سوار شده که با وعده «تسهیل کردن لذت تماشای فیلم» از راه می‌رسد. سهولت استفاده، قدرت برند و شخصی‌سازی‌های نتفلیکس باعث می‌شوند رقبا به سختی قادر به تقلید از آن باشند.

استراتژی توسعه محصول کوکاکولا

استراتژی توسعه محصول کوکاکولا تماما راجع به «صدای مشتری» بودن است. جیمز کویینسی، مدیر ارشد عملیات این شرکت در سال ۲۰۱۷ گفت «اگر مسیر حرکت مصرف‌کنندگان را در آغوش بکشیم، برندمان رونق خواهد داشت و سیستم‌مان به رشد ادامه می‌دهد. این مسیر حرکت ما به جلو است». کوکاکولا اکنون به صورت تمام و کمال متمرکز بر مشتری است و اینکه آن‌ها از نوشیدنی‌ها چه انتظاراتی دارند. همینطور که سلایق مشتریان تغییر می‌کند - مثلا به سمت گزینه‌هایی با شکر کمتر - کوکاکولا هم دوشادوش آن‌ها گام برمی‌دارد. طی سال‌های اخیر، کوکاکولا در پاسخ به تقاضای مشتریان چندین محصول جدید عرضه کرده: از نوشیدنی‌های میوه‌ای مختلف و آب نارگیل گرفته تا چای ارگانیک. مشتریان به دنبال نوشیدنی‌هایی می‌گردند که مفید هم باشند. برخی نیز بسته‌بندی‌هایی جمع‌وجورتر و دم دستی‌تر از قوطی‌های کلاسیک کوکا می‌خواهند. استراتژی کوکاکولا این است که به شنیدن صدای مشتریان و پاسخ دادن به آن‌ها ادامه دهد.

استراتژی توسعه محصول آیکیا

آیکیا

استراتژی شرکت IKEA این است که بر «هزینه پایین و سطحی یکپارچه از کیفیت» متمرکز باشد. شمار دیوانه‌وار قطعات قابل معاوضه مورد استفاده در لوازم خانگی این شرکت، نیازمند یک زنجیره تامین گسترده و جهانی خواهد بود. در ابتدا این شرکت تجهیزات خود را به تامین‌کنندگان اجاره می‌داد و بر فرایند آموزش نظارت می‌کرد تا کیفیت در سطحی مشخص باقی بماند. اما بعد از تبدیل شدن به برندی بین‌المللی، آیکیا زنجیره تامین خود را بازطراحی کرد تا قادر به مدیریت شمار کلان و پراکندگی جغرافیایی تامین‌کنندگان باشد. با دستیابی به سیستمی قدرتمند برای مدیریت زنجیره تامین، آیکیا حالا می‌تواند استراتژی تنوع محصول را در پیش بگیرد و چیزی برای ارائه به هر خانه‌ای داشته باشد. آیکیا ضمنا به قواعد طراحی پایدار متعهد است. استراتژی محصول شرکت کاملا بر طراحی هوشمندانه و زنجیره تامینی بی‌رقیب متکی است.

انواع استراتژی‌های توسعه محصول

انواع استراتژی توسعه محصول

رویکردهای بسیار متنوعی نسبت به استراتژی‌های توسعه محصول وجود دارد که هرکدام مثال‌های استراتژی رهبری هزینه روی برخی ابعاد فرایند توسعه محصول جدید (از جمله اینکه باید با محصولات قبلی چه کرد) تمرکز دارند. به صورت معمول، استراتژی‌های توسعه محصول بر مبنای سه دسته‌بندی جایگیری در بازار ترسیم می‌شوند:

  • محصولات پریمیوم، نوآورانه و متمایزی که قیمت بالا یا ارزش بالا دارند (آیفون پرو اپل).
  • محصولاتی با قیمت‌گذاری رقابتی که فاکتورهای بسیار اندکی، از جمله قیمت‌گذاری را دچار تغییر می‌کنند (خمیر دندان کرست).
  • محصولات اقتصادی که کیفیت آن‌ها به اندازه کافی خوب است (محصولات کرکلند، زیرمجموعه برند خانگی کاستکو).

نخستین دسته‌بندی که در بالا به آن اشاره کردیم، بیشترین هزینه‌های تحقیق و توسعه را روی دست می‌گذارد، چیزی معادل ۱۰ الی ۲۰ درصد از درآمدها. استراتژی قیمت‌گذاری رقابتی در بازه ۵ الی ۱۰ درصد قرار می‌گیرد و دسته‌بندی اقتصادی هم به کمترین میزان مهندسی نیاز دارد و هزینه‌های تحقیق و توسعه، کمتر از ۵ درصد از فروش را در بر می‌گیرند.

استراتژی‌های توسعه محصولات تکنولوژی در مجموع گران از آب درمی‌آیند. از سوی دیگر، شرکت‌های نرم‌افزاری معمولا ۱۰ الی ۲۵ درصد از فروش خود را صرف توسعه و تست می‌کنند. این موضوع راجع به شرکت‌هایی که بر معرفی محصولات کاملا تازه متمرکز هستند هم صدق می‌کند. در نظر داشته باشید که ظرفیت تحمل ریسک شرکت هم فاکتوری مهم به حساب آمده و معمولا بهتر است که رویکرد مدیریت سبد محصول در پیش گرفته شود.

استراتژی‌های توسعه محصول یا یکی از سه‌ دسته‌بندی بالا را پیاده‌سازی می‌کنند یا به شرکت‌ها اجازه می‌دهند که روی ورود زودهنگام به بازار یا محاسبه تکنولوژی و ریسک بازار یا فراهم آوردن پلتفرمی قدرتمند برای خانواده‌هایی از محصولات و یا استفاده از بازخورد مشتریان و فرایندهای درونی برای دستیابی به بهترین راهکارها متمرکز باشند.

وب سایت فرشید بهارلو

Strategic Business Development & Marketing Management

استراتژی رهبری هزینه

یکی از استراتژی های سه گانه عمومی مایکل پورتر جهت دست یابی به مزیت رقابتی، استراتژی رهبری هزینه Cost Leadership Strategy است. و مفهوم آن به معنی بدست آوردن حالت بهینه و کمترین هزینه اجرای عملیات در صنعت است و اساسا متفاوت از رهبری قیمت است.

به طور مثال ممکن است یک شرکت با پایین ترین قیمت توانائی تولید محصول با کیفیت باشد اما در عمل جهت ارائه آن قادر به ارائه با حداقل قیمت نباشد!

انتخاب استراتژی رهبری هزینه و همچنین هر یک از دو استراتژی دیگر رقابتی مایکل پورتر، بستگی به ساختار های سازمانی، رویه های کنترل، هزینه های سربار و سیستم های انگیزشی و… دارد. معمولا شرکت های بزرگتر که دسترسی به منابع بیشتری دارند با یکدیگر در رهبری هزینه به رقابت می پردازند و سعی در مدیریت یکپارچه سازی عمودی و افقی زنجیره تامین خود جهت کاهش و مدیریت بهینا هزینه ها می نمایند. رویکرد محصولی در هر چه بیشتر استاندارد سازی سبد محصول می باشد.

در صنایعی که مشتریان بین محصولات با نامها و نشان های تجاری مختلف تفاوت چندان زیادی قائل نمی شوند و یا هنگامی که تعداد زیادی خریدار با توان بالقوه چانه زنی زیاد در بازار وجود داشته باشد شرکت های بزرگ به سمت گزینش استراتژی رهبری هزینه اقدام می کنند.

مزایا و معایب استراتژی رهبری هزینه :

مزایا؛ شرکت هائی که با موفقیت این استراتژی را پیاده می نمایند دارای : کارائی بسیار بالا، هزینه های سربار پائین، دقت بالا در بودجه بندی ، حیطه نظارت گسترده ، کاهش هزینه های نگه داری و مشارکت گسترده کارکنان می باشد.

معایب؛ یکی از خطرات استراتژی رهبری هزینه این است که ممکن است توسط رقبا نیز بکار گرفته شود و این امر باعث کاهش سود در صنعت گردیده و یا اینکه تمرکز زیاد یک شرکت بر رهبری هزینه و گذشت زمان و تغییر سلایق مشتریان فرصت های تنوع و تمایز را آن بگیرد.

مثال های موفق الگوی استراتژی رهبری هزینه: وال مارت، مک دونالد ، بلک اند دکر

نوشته : فرشید بهارلو

منابع: کتاب استراتژی های رقابتی نوشته: مایکل پورتر / کتاب مدیریت استراتژیک نوشته: دیوید

روش های قیمت گذاری کالا و خدمات

قیمت گذاری کالا و خدمات همیشه یکی از مهمترین مباحث در دنیای فروش و بازاریابی بوده و هست. نحوه قیمت گذاری محصول و خدمت، از عواملی است که حتی می تواند میزان موفقیت یک کسب و کار را تحت تاثیر قرار دهد. روش های قیمت گذاری کالا در حسابداری در واقع فرآیندی است که طی آن ارزش کالا یا خدمات به طور دستی یا اتوماتیک مشخص می شود. تاثیر نحوه قیمت گذاری به حدی برای یک کسب و کار اهمیت دارد که می تواند میزان فروش و میزان سود یک واحد اقتصادی را کاملا دستخوش تغییر کند.

در این مقاله قصد داریم به طور دقیق در مورد قانون قیمت گذاری کالا و خدمات، استراتژی و روش های قیمت گذاری توضیح دهیم. تا پایان این مقاله با آموزش قیمت گذاری محصول و خدمات آشنا شده و با توجه به توضیحات ارائه شده از آن ها در قیمت گذاری محصولات و خدمات خود بهره ببرید. اما قبل از هر چیز بد نیست به این موضوع بپردازیم که چرا قیمت گذاری کالا و خدمات اینقدر اهمیت دارد؟

چرا قانون قیمت گذاری کالا و خدمات موضوع مهمی است؟

در میان مفاهیمی که در دنیای بازاریابی از آن ها یاد می شود، قیمت گذاری محصولات و خدمات مهمترین مبحث است. چرا که قیمت گذاری خدمات و کالا تنها عاملی است که به صورت مستقیم درآمد ایجاد می کند. با آموزش حسابداری، درک بهتری از نقش تعیین قیمت بر درآمد خواهید داشت.

فرض کنید قصد دارید 2 محصول مشابه را با هم مقایسه کنید. اولین عاملی که در این مقایسه به آن توجه می کنید چه عاملی است؟ قیمت!

انواع روش های قیمت گذاری را توضیح دهید

قیمت اولین عاملی است که به آن توجه می شود و هر نگاهی که قرار است به یک محصول شکل بگیرد از همین اول کار شروع می شود. در واقع حساسیت فرایند قیمت گذاری به این شکل است که اگر در آن اشتباهی رخ دهد می تواند به طور کلی یک محصول، خدمت یا حتی سود و اعتبار کسب و کاری را نابود کند.

علاوه بر این، روشهای قیمت گذاری خدمات در مباحث حسابداری خدماتی نیز تاثیر مهمی دارد و نباید از آن غافل شد. در همین حال نحوه قیمت گذاری محصول نیز در فرآیندهای حسابداری تغییرات مهمی ایجاد می کند.

چگونه قیمت گذاری کنیم؟ مهم‌ترین نکته در فرایند قیمت گذاری

قبل از تعیین قیمت نهایی محصولات و خدمات، باید بعضی از سوالاتی که اهمیت خیلی زیادی دارند را از خودتان پرسیده باشید. این سوالات در پروسه نحوه قیمت دادن به مشتری شامل موارد زیر هستند:

  1. آیا قیمت محصول و خدماتی که در نظر گرفته اید، مزایا و ویژگی های محصول با قیمت همخوانی دارند؟
  2. چه زمانی باید در استراتژی قیمت گذاری برای افزایش یا کاهش قیمت محصولات اقدام کرد؟
  3. چه زمانی بهترین فرصت برای فروش محصولات و خدمات با قیمت ارزان است؟
  4. تغییر قیمت در محصول یا خدمات چه بازخوردی در بازار خواهد داشت؟

معرفی انواع روش های قیمت گذاری کالا و خدمات

قبل از بیان روش های قیمت گذاری باید استراتژی قیمت گذاری را مشخص کنیم. استراتژی قیمت گذاری بر اساس یک چهارچوب مشخص انواع روش های قیمت گذاری را دسته بندی می کنند. به طور کلی برای قیمت گذاری سه استراتژی وجود دارد:

  1. قیمت گذاری کالا و خدمات بر اساس قیمت تمام شده (بر حسب هزینه)
  2. قیمت گذاری بر پایه ی میزان تقاضا (بر اساس بازار)
  3. قیمت گذاری بر مبنای رقابت (بر اساس ارزش کالا در ذهن مشتری)

انواع روش قیمت گذاری را نام ببرید

هر کدام از این 3 استراتژی کلی، روش های قیمت گذاری مختلفی را در زیر مجموعه خود دارد که در ادامه به طور خلاصه به آن ها اشاره می کنیم.

1 – قیمت گذاری بر اساس قیمت تمام شده (بر اساس هزینه)

در استراتژی قیمت گذاری براساس قیمت تمام شده، روشی ساده را در پیش می گیریم. هزینه های تولید را جمع می کنیم و سودی برای محصول در نظر می گیریم. قیمتی که برای کالا یا خدمت مشخص می شود ترکیبی خواهد بود از هزینه های آن به همراه سودی که برای آن مشخص شده است. این استراتژی از پرکاربردترین استراتژی قیمت گذاری بوده و مورد استفاده بسیاری از کسب و کارها نیز هست. البته محاسبه هزینه ها و قیمت تمام شده محصولات ممکن است در برخی موارد دشوار باشد، به همین دلیل استفاده از یک نرم افزار مالی می تواند کمک زیادی به حل این مسئله کند.

در این استراتژی، میزان سودی که برای یک محصول در نظر گرفته می شود نیز بر اساس نرخ بازگشت سرمایه آن صنعت محاسبه می گردد. برای مثال اگر در صنعت پوشاک نرخ بازگشت سرمایه 30 درصد باشد، مجموع هزینه و 30 درصد بابت نرخ بازگشت سرمایه قیمت کالا را مشخص خواهند کرد.

معمولا بسیاری از خرده فروشی و عمده فروشی از این فرایند قیمت گذاری استفاده می کنند. راستی اگر خرده فروش و عمده فروش محصولات هستید و مباحث مدیریت انبار برایتان اهمیت دارد پیشنهاد می کنیم با نرم افزار انبار سپیدار آشنا شوید.

2 – قیمت گذاری بر اساس میزان تقاضا و وضعیت بازار

وضعیت بازار و میزان تقاضا همیشه مهمترین عامل در نحوه قیمت گذاری کالا و خدمات بوده و هستند. میزان تقاضا برای یک محصول می تواند تحت شرایطی مختلفی متغیر باشد. برای مثال ممکن است تقاضا برای یک محصول به خاطر ارزش خاصی که مشتریان برای محصول قائل هستند یا عدم آشنایی مشتریان با محصولات دیگر متفاوت باشد.

در اقتصاد کشور ما نیز چنین روشی برای قیمت گذاری حاکمیت اصلی را دارد. میزان تقاضا و وضعیت بازار در بسیاری از موارد عامل اصلی برای قیمت گذاری کالا و خدمات هستند. این استراتژی قیمت گذاری معمولا زمانی استفاده می شود که مشتریان نسبت به قیمت حساسیت کمی داشته باشند و یا چاره ای نداشته باشند جز اینکه با قیمت محصول کنار بیایند.

قیمت گذاری بر اساس میزان تقاضا و وضعیت بازار

3 – قیمت گذاری بر اساس رقابت و ارزش کالا در ذهن مشتری

در این استراتژی قیمت گذاری رقبا مهمترین عامل در قیمت گذاری خدمات یا محصول به شمار می روند. در این قیمتگذاری به جای توجه به میزان تقاضای یک محصول یا هزینه های انجام شده برای آن، به عامل رقابت تمرکز می شود. رقابت یک محصول از نظر قیمت با رقبای دیگر تاثیر زیادی در ارزش و قیمت گذاری کالا از نگاه مشتری دارد.

برای مثال اگر از استراتژی قیمت گذاری بر اساس رقابت استفاده کنید و روش قیمت گذاری رهبر را برای محصول خود انتخاب کنید و این کار را به درستی انجام دهید می توانید ارزش کالا را در ذهن مشتری بالاتر ببرید.

آشنایی با مدل های قیمت گذاری کالا و خدمات؛ عوامل تعیین کننده نحوه قیمت گذاری

اما علاوه بر استراتژی ها و روشهای قیمت گذاری کالا، بد نیست با مدل های قیمت گذاری نیز آشنا شوید. مدل های قیمت گذاری، رویکردهایی در تعریف قیمت گذاری هستند که پس از توجه به 3 عنصر اصلی میزان تقاضا، قیمت تمام شده و رقابت، می توانید یکی از آن ها یا ترکیبی از آن ها را برای قیمتگذاری به کار بگیرید.

در این میان پیشنهاد می کنیم که اگر به دنبال یک نرم افزار مالی حسابداری مناسب برای فروشگاه می گردید در مورد امکانات نرم افزار فروشگاهی سپیدار بیشتر بخوانید.

مدل های قیمت گذاری، مکمل های تصمیم گیری در تعیین قیمت

در ادامه به این مدل های قیمت گذاری اشاره می کنیم.

  • قیمت گذاری نفوذی
  • قیمت گذاری اقتصادی
  • قیمت گذاری فریمیوم
  • قیمت گذاری روانی
  • قیمت گذاری سرشیرگیری
  • قیمت گذاری گرفتار کننده
  • قیمت گذاری پویا – بر مبنای زمان
  • قیمت گذاری بر مبنای بازار
  • قیمت گذاری مجموعه ای
  • قیمت گذاری جغرافیایی
  • قیمت گذاری بالا
  • قیمت گذاری رهبری محصول / کیفیت

روش کره گیری (سرشیرگیری) در قیمت گذاری چیست؟

در پایان بد نیست به یکی از مهمترین مدل های قیمت گذاری بپردازیم. روش سرشیرگیری یکی از پرکاربردترین مدل مثال‌های استراتژی رهبری هزینه های قیمت گذاری محسوب می شود. روش کره گیری که یکی از استراتژی های قیمت گذاری محسوب می شود ارتباط مستقیمی با انحصار در ارائه محصول یا خدمت مورد نظر دارد. زمانی که محصول شما رقیبی ندارد، آن را با قیمت بالا به بازار ارائه می کنید، سپس زمانی که محصول یا خدمت شما رقیبی پیدا کرد قیمت را کاهش می دهید.

آنچه باعث می شود این استراتژی قیمت گذاری یک مثال‌های استراتژی رهبری هزینه راهبرد منطقی به نظر برسد این است که معمولا برای چنین محصولی تقاضای زیادی وجود ندارد که بخواهیم با قیمت پایین بخش زیادی از این تقاضا را جذب کنیم. طبق تجربیات، این روش در نحوه قیمت گذاری کالا و خدمات جدید کارآمدی لازم را دارد.

سوالی در مورد روش های قیمت گذاری کالا و خدمات دارید؟ از ما بپرسید!

در این مقاله در مورد روش های قیمت گذاری کالا و خدمات صحبت مثال‌های استراتژی رهبری هزینه کردیم. اگر هنوز سوالی درباره این مبحث یا مفاهیمی چون حسابرسی بیمه، مالیات شرکت‌ها و اظهارنامه دارید، خوشحال می‌شویم نظر خود را با ما در میان بگذارید. همکاران ما به سرعت به تمامی سوالات و نظرات پاسخ داده و شما را راهنمایی خواهند کرد.

زنجیره ارزش چیست؟

زنجیره ارزش چیست؟

امروزه هر کسب و کاری که راه اندازی می شود یک سری اهداف و برنامه ها را تعیین می کند و تمام استراتژی ها و برنامه ریزی را برای رسیدن به اهداف پیاده می کند. از آنجا که رقابت در بازار بسیار زیاد است پس کسب و کارها تلاش می کنند تا راهی را انتخاب کنند تا از رقبای خود جلو بزنند. رقابت سالم باید با ابزارهای سالم انجام شود که یکی از این ابزارها زنجیره ارزش می باشد. این ابزار به عنوان ارزشمندترین ابزارها در جهان کسب و کار است و می توانید تضمینی برای پیروزی شما در مقابل رقبایتان باشد. یک کسب و کار باید بداند در کدام مرحله از عملیات شرکت خود از مزیت تولید نسبی برخوردار است و در چه بخش هایی می تواند بهترین ارزش را به مشتریان خود بدهد.

زنجیره ارزش

شاید این مسئله در گذشته اهمیت چندانی نداشته است اما امروزه کسب و کارها به قدری افزایش پیدا کرده اند که انتخاب محصول متناسب با نیاز مشتری را تا حدودی با مشکل مواجه می کند. از این رو کسب و کارها برای اینکه بتوانند بخش های مختلف کسب و کار خود را تقویت کنند و محصولاتی را به دست مشتریان برسانند که رضایت صد درصدی ایجاد کند بایستی از تحلیل زنجیره ارزش استفاده نمایند. با شروع این استراتژی شرکت ابتدا با مشخص نمودن هر بخش از فرآیند تولید می تواند تعیین کند که در این بخش چه چیزی نیاز به بهبود دارد و چه چیزی لازم است که کاملا حذف شود. این اصلاحات شاید جزیی باشد اما می تواند هزینه ها را کاهش دهد و متعاقبا ظرفیت تولید را بالا ببرد و محصول مورد نظر با قیمت بسیار بهینه ای به دست مشتری می رسد. این زنجیره اگر به درستی پیش برود می تواند فرآیند سود دهی و پیشرفت کسب و کار را تقویت ببخشد.

زنجیره ارزش چیست؟

هر کسب و کاری قبل از پیاده سازی به زنجیره ارزش نیاز دارد تا بتواند در بین رقبا محصول خود را هم از نظر کیفیت و هم قیمت متمایز کند. این زنجیره یک سری فعالیت ها از قبیل طراحی، تولید، بازاریابی و توزیع را شامل می شود. این مراحل از زمان شروع تولید تا رسیدن محصول به دست مشتری ادامه پیدا می کند. به طور مثال یک شرکت را در نظر بگیرید که در زمینه تولید کالا فعالیت می کند. زنجیره ارزش برای این شرکت از تهیه مواد اولیه تا ساخت و عرضه آن به دست مشتری ادامه دارد. پس به طور کلی می توانیم عنوان کنیم که زنجیره ارزش شامل فعالیت هایی است که قبل از رسیدن محصول به دست مشتری انجام می شود تا ارزش محصول بالاتر رود.

در واقع از زنجیره ارزش برای شرح تمام فعالیت های یک کسب و کار در تولید محصول استفاده می شود. این فعالیت ها می تواند از ابتدا تا انتها یعنی از مرحله طراحی تا تولید و توزیع را شامل شود. با تحلیل این زنجیره یک مدل بصری از تمام فعالیت ها را ارائه می شود.

تحلیل زنجیره ارزش چگونه انجامم می شود؟

تحلیل زنجیره ارزش چگونه انجام می شود؟

هر کسب و کاری یک فرآیند مشخص را تا تولید محصول طی می کند در این فرآیند یک سری فعالیت ها انجام می شوند. برای اینکه بتوانیم فعالیت ها را با نظم واقعی انجام دهیم به مدیریت زنجیره ارزش نیاز داریم تا فعالیت ها به درستی تحلیل و پیاده سازی شوند. در این زنجیره هدف بر آن است تا افراد شاغل در هر مرحله از زنجیره بتوانند ارتباط بهتری با هم داشته باشند و با کمک هم بتوانند در زمان کمی بهترین محصول را ارائه کنند. حال یکی از روش هایی که به واسطه ی آن فعالیت های تولید محصول یا ارائه خدمات را تحلیل می کنند، روش تحلیل زنجیره ارزش می باشد. با پیاده سازی این روش کسب و کار می تواند برای ارزیابی روش های بهبود مزیت رقابتی خود از نتایجی که از تحلیل زنجیره به دست آمده استفاده کنند. حال برای درک درست این تحلیل باید ابتدا با مزیت رقابتی آشنا شویم.

در واقع مزیت رقابتی (Competitive Advantage) یعنی هر آنچه که شما را از رقبا متمایز تر می کند. برای رسیدن به این هدف باید درک درستی از کاری که می کنید و اهدافی که در سر می پرورانید داشته باشید و با شناخت بازار هدف و مزایای محصول تولیدی خود، گام های خود را بردارید. همچنین برای رسیدن به مزیت رقابتی بایستی درک درستی از رقبا و محصولات رقیب هم داشته باشید. برای کسب مزیت رقابتی کسب و کارها می توانند با رهبری هزینه و تمایز به این هدف برسند.

  • رهبری هزینه: مک‌دونالد (McDonald‘s) و والمارت (Walmart) دو نمونه بارز رهبری هزینه هستند در این استراتژی هدف کم کردن هزینه های مواد و منابع است تا محصول با قیمت کمتری به دست مشتری برسد.
  • تمایز: کمپانی استارباکس (Starbucks) و اپل (Apple) دو نمونه از استراتژی متمایز سازی هستند. اگر به محصولات بی رقیب و منحصر به فرد کمپانی اپل نگاه کنید با این استراتژی بیشتر آشنا می شوید. چون دقیقا هدف در استراتژی تمایز ارائه نمودن یک محصول بسیار تخصصی و بی رقیب است. این استراتژی با ابزار های تخصیص زمان و منابع برای نوآوری، تحقیقات و توسعه پیش می رود. صاحبان کسب و کارهای این چنینی می توانند برای محصول خود قیمت بالایی را تعیین نمایند.

نکته مهم این است که کسب و کارها در ابتدای شروع باید یک روش مزیت رقابتی را انتخاب و روی آن تمرکز کنند. با انتخاب روش مزیت رقابتی، هدف تحلیل زنجیره ارزشی کسب و کار برای ارتقای سود، کاهش قیمت یا تولید محصول متمایز می شود. رعایت این نکات و انتخاب روش ها می تواند تصویر روشنی از اهداف مجموعه را پیش روی شما بگذارد و برای ارزش گذاری به راحتی می توانید برخی از فعالیت ها را متوقف یا بهبود ببخشید تا کل مجموعه را بتوانید ارتقا دهید.

تفاوت بین زنجیره ارزش و زنجیره تامین چیست؟

تفاوت بین زنجیره تامین و زنجیره ارزش چیست؟

هر بنگاه یا کسب و کاری برای ادامه فعالیت خود نیاز به دو فرآیند زنجیره ارزش و زنجیره تامین دارد تا بتواند مدیریت صحیحی بر روی تولید و عرضه کالای با کیفیت داشته باشد و مشتری هم بتواند محصول مورد نظر خود را با قیمت کمتری تهیه کند. در این فرآیند هر آنچه که در خصوص تولید محصول، فروش و توزیع باشد در زمره زنجیره تامین قرار می گیرد و از طرفی دیگر زنجیره ارزش با سازماندهی عملیات شرکت سعی می کند تا بهترین ارزش را برای یک محصول به وجود بیاورد. عمده ترین تفاوتی که بین این دو فرآیند وجود دارد در این است که در زنجیره تامین، شروع دنبال کردن زنجیره های عرضه محصول از مرحله عرضه تا رسیدن دست مشتری است. اما در زنجیره ارزش ابتدا نیازهای مشتری ارزیابی می شود و پس از آن تمام فرآیندهای تولید پیگیری و ارزیابی می شوند و در صورت لزوم مراحل اصلاح می شوند تا بهتر بتوان به نیاز مشتری پاسخ داد. اما به طور کلی زنجیره های تامین و ارزش با هدف ارائه یک محصول با کیفیت و با هزینه پایین طراحی شده اند.

هدف و فواید زنجیره ارزش

همانطور که گفته شد پیاده سازی زنجیره ارزش تنها مختص فرآیندهای تولیدی نیست بلکه این ابزار قدرتمند را می توان در کسب و کارهای خدماتی نیز استفاده کرد. چون هدف از اجرای این زنجیره کاهش ضایعات در فرآیندها می باشد. در این زنجیره نگاه مشتری اهمیت بالایی دارد و در هر مرحله مورد ارزیابی قرار می گیرد تا ببینند این مرحله و جزئیات آن از نظر مشتری ارزش آفرین بوده است یا خیر؟ سپس بر روی ارزش تاکید می شود و تجزیه و تحلیل ها بر روی ارزش ها متمرکز می شود تا سازمان بتواند در بازار با رقبای خود رو در رو شود.

زمانی که یک کسب و کار بتواند منبع مشکلات و تهدیدات را پیدا کند می تواند با رفع آن ها بیشترین ارزش را برای مشتریان ایجاد نماید. این مشکلات شامل تاخیر در فرآیندها، زمان خرابی، محدودیت ها و مشکلات سیستم موجود می باشد که با زنجیره ارزش به راحتی منشاء مشکلات شناسایی و برای بهبود اوضاع تلاش می شود. اگر این زنجیره در کنار ابزارهای دیگر استفاده شود می تواند نقش موثری در ارتباطات، همکاری ها و تغییر فرهنگ داشته باشد.

نکات مهم زنجیره ارزش در کسب و کار

زنجیره ارزش را باید در کسب و کارهایی به کار گرفت که خواهان بهبود فرآیندها در تمام بخش های کسب و کار هستند تا در کاهش هزینه و بهینه سازی کمک شود. در زیر نکات کلیدی در فرآیند این زنجیره را بیان می کنیم.

  • نکته مهم و اساسی این است که باید کل زنجیره ارزش توسط تمام تیم کسب و کار مدیریت و بررسی شود و نباید هر بخش را به یک نفر واگذار کرد. اگر همه افراد در جریان کل فرآیند قرار بگیرند امکان از دست دادن اطلاعات و بخش های کلیدی به صفر می رسد.
  • طراحی زنجیره در مراحل ابتدایی باید با هم فکری افراد و به صورت دستی اجرا شود و در مراحل پیشرفته بعدی می توان از نرم افزارهای مرتبط استفاده کرد.
  • برای بدست آوردن یک دید کلی ابتدا باید یک اجرای سریع و ابتدایی را انجام داد سپس برای بدست آوردن جزئیات می توان یک اجرای دقیق تر را به کار گرفت.
  • در پاره ای از موارد متخصصان برای رسیدن به یک روش واضح و معنادار از اجرای معکوس استفاده می کنند. در این اجرا از انتها به ابتدا محصول یا خدمات بررسی می شود تا به جزئیات بیشتری برسند.

تحلیل زنجیره ارزش پورتر (Porter’s Value Chain Analysis) چیست؟

مایکل ای. پورتر (Michael E. Porter)‌ یکی از پیشگامان معرفی مفهوم زنجیره ارزش بود. پورتر استاد دانشکده‌ی کسب‌وکار هاروارد بود که توانست 5 نیرو را برای کسب و کارها معرفی کند تا به واسطه آن بتوانند در بازار فعلی رقابتی سالم داشته باشند. پورتر در کتاب خود زنجیره ارزش را تحت عنوان «مزیت رقابتی: ایجاد و ثبات عملکرد برتر» مورد بحث و بررسی قرار داد.

پورتر در کتاب خود عنوان کرده است که نمی توان زنجیره ارزش در یک شرکت را به صورت کلی نگاه کرد چون ریز به ریز فعالیت هایی که در فرآیند طراحی، تولید، بازاریابی و تحویل کالا انجام می شود می تواند نقش مهم و موثری در آفرینش مزیت رقابتی ایجاد کند.

از نگاه پورتر آنچه که به محصولات یک شرکت ارزش می دهد فعالیت های درون سازمانی می باشد پس برای اینکه یک مجموعه در صدر بازار رقابتی قرار بگیرد بایستی تمام فعالیت ها در سطح بهینه انجام شود. زمانی که شرکت به این هدف برسد و فعالیت ها را بهینه کند ارزش به دست آمده چیزی فراتر از هزینه های اجرایی خواهد بود. پورتر در کتاب خود فعالیت هایی که در کسب و کارها انجام می شود را به دو دسته جداگانه تقسیم بندی می کند. دسته اول فعالیت های اولیه هستند که شامل لجستیک مقدم، عملیات، لجستیک بیرونی، بازاریابی و فروش و خدمات می باشد. دسته دوم فعالیت های حمایتی هستند که شامل تهیه مواد اولیه، توسعه فناوری، مدیریت منابع انسانی و زیر ساخت شرکت می باشد که نقش فعالیت های حمایتی در کسب و کارها کمک به فعالیت های اولیه می باشد.

جمع بندی

با توجه به موضوعات گفته شده زنجیره ارزش یکی از ابزارهای قدرتمند برای ارزش سازی است. هر چه این ارزش یابی بیشتر باشد شرکت و خدمات و محصولات آن بالاتر از سطح رقبا قرار می گیرند. در گذشته مدیران سازمان ها تمام تمرکز خود را روی دارایی های مشهود مانند زمین، پول و نیروی کار محدود می کردند و اگر نمی توانستند این دارایی ها را افزایش دهند در واقع از رقبای خود جا می مانند. اما امروزه برای منحصر به فرد مثال‌های استراتژی رهبری هزینه بودن باید از اقتصاد سنتی عبور کرد و مدیران نگاه خود را معطوف به دارایی های نامشهود مانند مشتریان و عوامل ارزش آفرین درون سازمان کنند تا بدین روش بتوانند بقا و مزیت رقابتی سازمان را درک و ارتقا دهند.

بهترین نرم افزار حسابداری آنلاین

مجموعه نرم افزار مالی و منابع انسانی فینتو یک سیستم تحت وب و آنلاین است که شامل خدماتی از جمله سیستم حضور و غیاب، حقوق و دستمزد، تنخواه گردان و حسابداری آنلاین می‌شود. آنلاین بودن خدمات فینتو باعث می شود تا کاربران علاوه بر امکان دسترسی آسان از هر مکان و در هر زمان، هزینه های کمتری نسبت به سیستم های قدیمی بپردازند.

با نرم‌افزار حسابداری آنلاین فینتو، شما به راحتی می‌توانید با نرم‌افزارهای پیچیده خداحافظی کنید و مدیریت تمام نیازهای کسب و کار خود را با یک راه حل حسابداری ساده انجام دهید. فینتو به عنوان نرم‌افزار مبتنی بر ابر، مزایای بیشماری دارد که برای آگاهی بیشتر می توانید به صفحه زیر مراجعه کنید.

استراتژی رقابتی

هرچه رقابت در صنعت بالاتر باشد، ادامه دادن به مسیر کسب وکار سخت تر خواهد بود. میزان سادگی رسیدن به موفقیت یک بنگاه، رابطه معکوس با میزان رقابت در بخش یا صنعت دارد. استراتژی رقابتی که توسط مایکل پورتر ارائه شد برای افزایش احتمال موفقیت در رقاب تبا دیگر فعالان است.

استراتژی رقابتی چیست؟

استراتژی برنامه بلند مدت برای موفقیت است و استراتژی رقابتی یک برنامه بلند مدت در مسیر به دت آوردن مزیت رقابتی است تا موفقیت ساده تر شود. این مزیت رقابتی در زمینه هایی مانند هزینه تولید، تمایز و غیر مطرح می شود. هدف استراتژی رقابتی ایجاد موقعیت تدافعی در یک صنعت و ایجاد ROI برتر است. ( نرخ بازگشت سرمایه) در زمین های بازی که محصولات شباهت زیادی دارند و در عین حال فعالان زیادی هم در حال تلاش برای افزایش سهم بازار خود هستند، استراتژی رقابتی اهمیت پیا می کند.

پورتر قبل از بیان استراتژی رقابتی موضوع تاب آوری در یک صنعت یا ورود به یک صنعت را با بیان پنج نیرو مطرح نمود. بعد از آن و برای نیروی رقابت به بیان استراتژی رقابتی پرداخت. این پنج نیرو عبارتند از: قدرت چانه زنی تامین کنندگان،‌قدرت چانه زنی خریداران، محصولات جایگزین،‌ رقابت در صنعت و ورود رقبا به صنعت.

برای رسیدن به مزیت رقابتی لازم است تا نقاط ضعف و قوت مشخص شوند و در محیط خارجی نیز فرصت ها و تهدیدها شناسایی شوند. مزیت رقابتی در بستر این چهار دسته اطلاعات آشکار می شود.

اهمیت استراتژی رقابتی

بنگاه ها در تلاش هتند تا محصولی منطبق با نیاز بازار و خواته مصرف کنندگان عرضه کنند و همینطور برای موفقیت در رقابت تلاش می کنند تا قیمت مناسبی ارائه نمایند. برای این منظور بر جنبه های مختلفی از کسب و کار تمرکز می کنند. اما واقعیت این است که زمانی نتیجه مناسب به دست می‌آید که سازمان به یک سودآوری پایدار در بازار برسد و بتوان دبا رقبا فاصله خوبی ایجاد نماید. پایداری در سودآور بودن بازار موضوع ارزشمندی است. در غیر اینصورت اکثر اقدامات از سوی رقبا قابل انجام و اجرات و فاصله بین بنگاه و رقبا ناچیز خواهد بود.

در چنین شرایطی که رقابت بسیار سخت و نزدیک است، شرکت به استراتژی رقابتی نیاز دارد و مزیت رقابتی همان چیزی است که باعث سودآوری پایدار می‌شود. برای مزیت رقابتی، یک شرکت می تواند کارهای زیادی انجام دهد. آنها می توانند محصولاتی را ارائه دهند که ارزان تر از رقبا هستند. آنها می توانند محصولاتی را ارائه دهند که ارزشی را ارائه دهند که هیچ رقیب دیگری ارائه نمی کند.

مایکل پورتر در استراتژی رقابتی خود چهار زمینه یا نوع مزیت رقابتی را معرفی می کند.

تلاش برای ارائه محصول یا خدمت بدون استراتژی رقابتی مناسب، روشی پایدار برای بنگاه نیست، زیرا در نهایت یک رقیب شروع به ارائه ویژگی‌های مشابه با هزینه کمتر یا ارائه ویژگی‌های بیشتر با هزینه مشابه می‌کند، به همین دلیل یک استراتژی رقابتی خوب برنامه ریزی شده برای قوی ماندن در بازار بسیار مهم است.

استراتژی رقابتی در مقابل استراتژی کسب و کار: تفاوت چیست؟

اشتباه نکنید! استراتژی رقابتی با استراتژی کسب و کار متفاوت است.

یک استراتژی کسب و کار دامنه بسیار گسترده تری نسبت به یک استراتژی رقابتی دارد. یک استراتژی کسب و کار شامل تمام اقدامات و استراتژی هایی است که کسب و کار برای مبارزه با رقابت اجرا میکند که احتمالا استراتژی رقابتی را هم شامل می شود.

علاوه بر نحوه رقابت، یک استراتژی کسب و کار با مسائل استراتژیک در زمینه های دیگر نیز سروکار دارد. به هر حال، یک شرکت اگر بخواهد در بازار بقای خود را حفظ کند، باید به طور موثر به این مسائل بپردازد. از سوی دیگر، استراتژی رقابتی تنها در مورد برنامه عمل شرکت برای ارائه ارزش برتر به بازار هدف و دور نگهداشتن رقبا است.

چهار نوع استراتژی رقابتی، به گفته مایکل پورتر

از آنجایی که این استراتژی‌ها می‌توانند توسط کسب‌وکارها در سطح جهانی پیاده‌سازی شوند، به عنوان «استراتژی‌های عمومی» برچسب‌گذاری شده‌اند.

در استراتژی رهبری هزینه، یک شرکت محصولات و خدمات خود را با قیمت کمتری نسبت به رقبا عرضه می کند. رهبر هزینه باید کمترین هزینه ممکن را برای ساخت یک محصول بپردازد تا بتواند در عین فروش محصول با کمترین قیمت، سود قابل توجهی کسب کند. سازمان ها برای رهبری هزینه اقدامات مختلفی انجام می دهند. کاهش هزینه های خرید از سمت تامین کنندگان، استفاده از تکنولوژی ها و فرآیندهای تولید برای کاهش هزینه های عملیاتی، افزایش سطح کمی تولید برای سرشکن نمودن هزینه های ثابت، استفاده از اتوماسیون و موارد مشابه دیگر. به طور کلی زنجیره ارزش به سمتی می رود تا هزینه ها از هر نوعی به حداقل برسند و نهایتا محصول با قیمت پایین تری تولید شود. کارآیی و راندمان تولید در این استراتژی به عنوان اولویت عملیاتی در نظر گرفته می شود.

در اینجا، هدف شرکت تبدیل شدن به کم‌هزینه‌ترین تولیدکننده در صنعت است و با تولید در مقیاس بزرگ که شرکت را قادر می‌سازد به صرفه‌جویی در مقیاس دست یابد، به دست می‌آید.

در این استراتژی شرکت به جای اینکه بر کاهش هزینه ها متمرکز شود، تلاش می کند تا محصول متمایزتری ارائه نماید که در نگاه مشتری بیشتر بیرزد. در واقع تمایز محصول باعث می‌شود تا بنگاه محصول را با ارزش افزوده بیشتر و همان قیمت اصلی خود ارائه کند.

تمایز یک استراتژی برای نمایش ویژگی های منحصر به فرد یک محصول یا خدمات به منظور متمایز کردن آن از سایر محصولات یا خدمات رقیب موجود در بازار است. قصد دارد مشتری را متقاعد کند که یک محصول خاص از نظر کیفیت و ویژگی های منحصر به فرد و برتر از سایر محصولات مشابه است.

این استراتژی به منظور جذب مشتریانی انجام می شود که مایل به پرداخت هزینه بیشتری هستند و انتظار کیفیت یا ارزش افزوده بالاتری دارند.

این شرکت در هر مرحله از زنجیره ارزش تلاش می کند تا ویژگی ها، کیفیت و جذابیت محصول را افزایش دهد. نوآوری، تحقیق و توسعه، خدمات عالی به مشتریان، بازاریابی قوی - همه این تاکتیک ها بخشی از استراتژی تمایز هستند.

استارباکس یک نمونه کلاسیک از یک متمایز کننده است. رستوران های زیادی وجود دارند که قهوه را با قیمت بسیار کمتری ارائه می دهند، با این حال، مردم حاضرند فقط برای یک فنجان قهوه استارباکس قیمت های بالایی بپردازند. چرا؟ زیرا آنها فضای رستوران، کیفیت محصول، خدمات مشتری و البته برند را دوست دارند.

3- استراتژی تمرکز بر هزینه

درست مانند استراتژی رهبری هزینه، استراتژی تمرکز بر هزینه در مورد جذب مشتریان و شکست دادن رقبا با ارائه کمترین ارزش برای محصولات و خدمات است.

بنابراین، تفاوت بین استراتژی رهبری هزینه و استراتژی تمرکز بر هزینه چیست؟

در این روش، شما تلاش‌های بازاریابی و فروش خود را به‌جای یک بخش وسیع، بر بخش کوچک‌تر بازار متمرکز می‌کنید. در این استراتژی، بنگاه بر بخش‌های خاص بازار تمرکز می‌کند و محصولات خود را در آن بخش‌ها با قیمت پایین نگه می‌دارد. چنین استراتژی به شرکت کمک می کند تا مشتریان کافی را راضی کند و محبوبیت کسب کند.

4- استراتژی تمرکز تمایز

درست مانند استراتژی تمرکز هزینه، این استراتژی نیز بخش خاصی از بازار را هدف قرار می دهد، اما به جای ارائه محصول با قیمت پایین به مشتریان، نیروی محرکه آنها ارائه ارزش منحصر به فرد است.

به طور خلاصه، استراتژی تمرکز تمایز در مورد بهبود محصول با ویژگی های منحصر به فرد است که شرکت شما را از سایرین متمایز می کند. محصولات لوکس اغلب در این دسته قرار می گیرند.

استراتژی رقابتی نایک

به نظر می رسد استراتژی رقابتی نایک به دلیل ساختار کم هزینه، رقابت را حفظ می کند. آنها هزینه بسیار پایینی در مقایسه با قیمتی که در واقع همه محصولات خود را به قیمت می فروشند پرداخت می کنند. به نظر می رسد نایک به ذ=دنبال استراتژی رقابتی رهبری هزینه اسن. علاوه بر این، آنها محصولات خود را به چندین مخاطب هدف می فروشندو بر روی بخش خاصی از بازار متمرکز نیستند. شما لباس های آنها را در والمارت می بینید و در حال همکاری با گوچی نیز دیده می شوند. آنها در صنعتی که خودشان ایجاد کرده اند فعالیت می کنند. آنها می‌خواهند ورزشکاران را توانمند کنند و این ایده را ایجاد کرده‌اند که هر کسی که وارد تجهیزات نایکی شود یک ورزشکار است. افراد زیادی در خرده‌فروشی نایک کار می‌کنند، مزایای خوبی دارند، دستمزد معقولی دریافت می‌کنند، اما از تقاضای بالای کارهایی که باید انجام می دهند شکایت دارند و نایکی کارآیی بالایی از کارمندان خود انتظار دارد. نایک در خط مقدم همه لباس‌های ورزشی قرار دارد

نمونه ای از تمایز

به عنوان مثال، شرکت X و شرکت Y صابون های مشابهی تولید می کنند. سپس X یک ماده ویژه در صابون دست خود معرفی می کند تا آن را از Y متفاوت کند. این ماده می تواند هر چیزی باشد که ارزش محصول را افزایش دهد. آنها می توانند از یک عطر خاص یا کمی مرطوب کننده بیشتر استفاده کنند. از طرف دیگر، X می تواند صابون دست خود را حتی بدون معرفی ماده جدید متمایز کند. آنها به سادگی می توانند بسته بندی را برای بهبود زیبایی شناسی تغییر دهند. آنها همچنین می توانند از کمپین های تبلیغاتی برای متمایز کردن محصولات خود بدون تغییر چیزی در آن استفاده کنند.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.