سود ناخالص چگونه محاسبه میشود و با چه فاکتورهایی در ارتباط است؟
یکی از مهمترین مفاهیم مالی که باید در کسب و کارها مورد توجه قرار گیرد، سود ناخالص است. محاسبه سود ناخالص میتواند ابزار بسیار خوبی برای اطلاع از وضعیت کنونی کسب و کار از لحاظ مالی و حتی پیش بینی وضعیت آینده آن باشد. در ادامه این مطلب نیک پرداخت به توضیح مفهوم سود ناخالص، نحوه محاسبه آن و دیگر مفاهیم مرتبط با آن خواهیم پرداخت.
سود ناخالص چیست؟
سود ناخالص سودی است که یک شرکت پس از کسر هزینههای مربوط به تولید و فروش محصولات یا هزینههای ارائه خدمات به دست میآورد. سود ناخالص در صورت حساب درآمدهای شرکت ظاهر میشود. به صورت کلی میتوان با کم کردن هزینههای فروش کالا از درآمد، سود ناخالص را محاسبه کرد. توجه داشته باشید که در برخی موارد به سود ناخالص، سود فروش یا درآمد ناخالص هم گفته میشود.
سود ناخالص نشاندهنده چیست؟
سود ناخالص، روش محاسبهی هزینه سرمایه خالص بازدهی یک شرکت در استفاده از نیروی کار، تأمین تولید کالا یا خدمات را ارزیابی میکند. در واقع سود ناخالص، بیش از همه به اندازهگیری تاثیر هزینههای متغیر در محصول تولید شده میپردازد. اما منظورمان از هزینههای متغیر چیست؟ بهتر است قبل از ادامه بحث، ابتدا با تعریف و انواع هزینههای متغیر و ثابت آشنا شویم.
مفاهیم مرتبط با سود ناخالص که بهتر است بدانید
پیش از اینکه در مورد تفاوت سود ناخالص با دیگر انواع سود بدانید، بهتر است نگاهی به مفاهیم روش محاسبهی هزینه سرمایه خالص مرتبط با سود بیاندازید.
هزینههای متغیر
هزینههای متغیر، هزینههایی هستند که مقدارشان با تغییر در میزان تولید تغییر میکند. در واقع تغییر در این هزینهها مستقیما بر میزان تولید اثر میگذارد. از جمله این هزینهها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- هزینهی مواد اولیهی مورد استفاده در محصول
- نیروی کار مستقیم (با فرض اینکه ساعتی حساب شود. در غیر این صورت مقدار آن به خروجی محصول نهایی وابسته است)
- هزینهی بستهبندی
- هزینهی حمل و نقل
- حقوق سرپرست کارخانه
- هزینههای آب و برق و .. کارخانه یا انبار
- هزینهی استهلاک تجهیزات تولید
- هزینهی ماشینآلات
- هزینهی خدمات رفاهی
هزینههای ثابت
هزینههای ثابت هزینههایی هستند که هیچ ارتباطی با مقدار محصول تولید شده ندارند. این هزینهها عبارتند از:
- هزینههای اداری مانند تدارکات، خدمات، تلفن برای دفتر و غیره
- حقوق و دستمزد کارمندان اداری، فروشندگان و صاحبان شرکت
- مالیات بر حقوق و مزایای کارکنان
- هزینهی آگهی و تبلیغات، ارتقاء و دیگر هزینههای مربوط به فروش
- هزینهی بیمه
- هزینههای مربوط به بازاریابان
- هزینهی استخدام افراد متخصص
- هزینهی اجاره
همانطور که اشاره شد سود ناخالص دربرگیرنده هزینههای ثابت نیست. با این حال باید توجه کرد که بخشی از هزینههای ثابت هر واحد تولیدی به عنوان هزینه جذب اختصاص داده میشود که برای گزارش نهایی بر اساس اصول حسابداری عمومی مورد نیاز است. مثلا اگر یک کارخانه در یک بازه زمانی مشخص۱۰۰۰۰ ویجت تولید کند و شرکت ۳۰۰۰۰ دلار بابت اجاره ساختمان بپردازد، ۳ دلار به هر ویجت بابت هزینه جذب تعلق میگیرد.
در هنگام محاسبه سود ناخالص، ابتدا باید نوع هزینههای ثابت را مشخص کنیم
محاسبه سود ناخالص
فرمول محاسبه سود ناخالص به این شکل است:
درآمد – هزینههای مربوط به تولید محصولات فروخته شده
منظور از درآمد، میزان پولی است که از فروش یک محصول در مدت زمان مشخص به دست میآید. محاسبه درآمد باید قبل از اعمال هر گونه کسری صورت بگیرد. با کسر هزینههای تولید از درآمد میتوانیم سود ناخالص ناشی از فروش محصولات را به دست بیاوریم.
تفاوت سود ناخالص و خالص
سود خالص سودی است که پس از کسر سایر هزینهها مانند هزینههای عمومی، اداری و غیر عملیاتی باقی میماند. این هزینهها همان هزینههای ثابت هستند که با گذشت زمان تغییر چندانی نمی کنند.
تفاوت سود ناخالص و سود عملیاتی
سود ناخالص را نباید با سود عملیاتی اشتباه گرفت. در واقع سود عملیاتی با کم کردن هزینههای عملیاتی از سود ناخالص محاسبه میشود. به همین ترتیب، نباید سود ناخالص را به عنوان سود قبل از محاسبه بهره و مالیات هم در نظر گرفت.
سود ناخالص در مقابل حاشیه سود ناخالص
از سود ناخالص میتوان برای محاسبه حاشیه سود ناخالص استفاده کرد. این معیار برای مقایسه بازدهی تولیدات شرکت در طول زمان بسیار مفید است. متاسفانه مقایسه سود ناخالص سالانه یا فصلی میتواند گمراه کننده باشد. به همین دلیل است که توجه به حاشیهی سود ناخالص بسیار مهم است، زیرا بسیاری از کسب و کارهایی که افزایش سود ناخالص را همزمان با کاهش حاشیهی سود ناخالص تجربه کردهاند، با مشکل مالی مواجه شدهاند. برای افزایش فروش آنلاین این کسب و کارها خواندن مقاله ۳ راهکار برای افزایش فروش آنلاین و موفقیت در کسب و کار پیشنهاد میشود.
روش محاسبهی هزینه سرمایه خالص فرمول محاسبه حاشیه سود ناخالص: حاصل تقسیم سود ناخالص بر فروش
اگرچه این نامها بسیار شبیه هم هستند و حتی گاهی به جای هم بکار میروند ولی سود نا خالص به هیچوجه با حاشیه سود ناخالص برابر نیست. در حالی که سود ناخالص بر حسب واحد پول است، حاشیه سود ناخالص بر حسب درصد بیان میشود. به همان اندازه که پیگیری سود ناخالص مهم است، پیگیری حاشیه سود ناخالص نیز اهمیت دارد زیرا اجازه میدهد تا شما روند سودآوری را بهتر بررسی کنید. فرمول حاشیه سود ناخالص به این شرح است: حاصل تقسیم سود ناخالص بر فروش.
مثالی از نحوه محاسبه سود ناخالص
در ادامه به مرور مثالی از نحوهی محاسبه سود ناخالص و حاشیه سود ناخالص با استفاده از صورت حساب درآمد سال ۲۰۱۸ شرکت فورد موتور میپردازیم. ابتدا درآمد و هزینههای مربوط به بخشهای مختلف این شرکت در سال ۲۰۱۸ را در جدول زیر مشاهده میکنیم.
جدول دخل و خرج شرکت فورد
برای محاسبهی سود ناخالص، ابتدا هزینه کالاهای فروخته شده را جمع میکنیم که مقدار آن ۱۲۶۵۸۴ میلیون دلار است. در این مرحله هزینههای فروش، اداری و سایر هزینهها را که جزئی از هزینههای ثابت هستند حساب نمیکنیم. سپس هزینه کالاهای فروخته شده را از درآمد کم میکنیم تا سود ناخالص به دست بیاید: ۲۵۲۱۶=۱۲۶۵۸۴-۱۵۱۸۰۰ میلیون دلار.
برای به دست آوردن حاشیه سود ناخالص هم این مبلغ را بر درآمد تقسیم میکنیم: ۱۶.۶۱%= ۱۵۱۸۰۰/۲۵۲۱۶ . عدد به دست آمده در مقایسه با متوسط صنعت موتور که حدود ۱۴ درصد است مقدار مطلوبی است و نشان میدهد که فورد در مقایسه با همتایان خود بازدهی بیشتری دارد.
روشهای بهبود حاشیه سود ناخالص
برای بهبود بخشیدن به حاشیه سود ناخالص، دو راه کلیدی وجود دارد. البته، هر دو روش به حرف شاید در ظاهر آسان باشند اما انجام آنها در عمل دشوار است.
روش اول: افزایش قیمت کالا
افزایش قیمتها، میزان فروش را کاهش میدهد و به دنبال آن حاشیه سود ناخالص بهبود مییابد و اگر فروش بیش از حد زیاد باشد، ممکن است شما نتوانید به اندازه کافی از سود ناخالص برای پوشش هزینههای عملیاتی، درآمد ایجاد کنید. افزایش قیمتها به مطالعهی دقیق دربارهی نرخ تورم، عوامل رقابتی، عرضه اولیه و تقاضا برای محصول نیاز دارد.
روش دوم: کاهش هزینههای تولید کالا
روش دوم بهبود حاشیه سود ناخالص، از طریق کاهش هزینههای متغیر برای تولید محصول انجام میگیرد. هزینههای متغیر را میتوان با کاهش هزینههای مربوط به مواد اولیه یا ساختن محصول پر بازده انجام داد. تخفیفهای حجمی یک راه خوب برای کاهش هزینه مواد اولیه است. هرچه مواد بیشتری را از یک تامینکننده خریداری کنید، بیشتر احتمال دارد تامینکننده تخفیفهای خود را به شما ارائه دهد.
یکیدیگر از راههای کاهش هزینهی مواد اولیه، یافتن منبع ارزان قیمت است. با این وجود، توجه به این نکته نیز حائز اهمیت است که منابع ارزان قیمت، ممکن است کیفیت محصول را کاهش دهند. چه شما در کار تولید باشید چه یک فروشنده عمده فروش یا خرده فروش و چه کارتان کسب و کارهای خدماتی باشد، همیشه باید در جستجوی راهی برای ارائهی محصولات یا خدمات پر بازده باشید.
شما باید همیشه سعی کنید که میان بازده (کارایی) و کیفیت تعادل ایجاد کنید تا مطمئن شوید که از مسیر موفقیت منحرف نشدهاید. برای مثال، بیایید نگاهی به سود ناخالص شرکت تولید پوشاک ABC انداخته و حاشیه سود ناخالص این شرکت را محاسبه کنیم.
در سال اول، فروش شرکت مذکور یک میلیون دلار و سود ناخالص آن ۲۵۰ هزار دلار بوده است که حاشیه سود ناخالص ۲۵ درصد (۲۵۰ هزار دلار تقسیم بر یک میلیون دلار) میشود. در سال دوم، فروش ۱/۵ میلیون دلار و سود ناخالص ۴۵۰ هزار دلار بوده است که حاشیه سود ناخالص ۳۰ درصد (۴۵۰ هزار دلار تقسیم بر یک و نیم میلیون دلار) میشود.
محاسبه سود ناخالص شرکت ABC مثال خوبی از کاربرد این مفهوم است
واضح است که شرکت تولید پوشاک ABC، نه تنها سود ناخالص خود را در سال دوم افزایش داده، بلکه حاشیهی سود ناخالصش نیز بالاتر رفته است. این شرکت در عین افزایش قیمتها توانسته است هزینههای متغیر تامین مواد اولیه از تأمینکنندگان را هم کاهش دهد. همین امر موجب شده است راهی برای تولید لباسهایی با کارایی بیشتر (که معمولا به معنی کاهش ساعات کار برای تولید محصول است) پیدا کند. این شرکت توانست در سال دوم کار جالبی انجام داده و قیمت روی اجناس (اضافهبها یا سود فروش) خود را افزایش دهد. در ادامه بیشتر در خصوص اضافهبها توضیح خواهیم داد.
افزایش قیمت روی اجناس یا اضافهبها چیست؟
بسیاری از صاحبان کسب و کارها اغلب هنگامی که قیمت روی اجناس (اضافه بها یا سود فروش) را در ارتباط با حاشیه سود ناخالص افزایش میدهند، گیج میشوند. این دو متغیر مفهوم یکسانی دارند. تنها تفاوت افزایش اضافهبها با حاشیه سود ناخالص، در این است که حاشیهی سود ناخالص، برحسب درصدی از قیمت فروش شکل میگیرد، در حالی که افزایش اضافهبها به عنوان درصدی از هزینهی فروشنده محاسبه میشود.
اضافهبها (یا سود فروش) به صورت زیر محاسبه میشود:
درصد سود فروش برابر است با اختلاف قیمت فروش و هزینهی تولید، تقسیم برهزینه تولید.
به عنوان مثال، سود فروش شرکت تولید پوشاک ABC، را برای سال اول محاسبه میکنیم:
مقدار اختلاف یک میلیون دلار با ۷۵۰ هزار دلار، تقسیم بر ۷۵۰ هزار دلار = ۳۳/۳۰ ٪
اکنون، بیایید سود فروش شرکت تولید پوشاک ABC را برای سال دوم محاسبه کنیم:
(۱/۵ میلیون دلار – ۱/۰۵ میلیون دلار) / ۱/۰۵ میلیون دلار = ۴۲/۹ ٪
در حالی که محاسبه سود فروش برای یک سال یک کسب و کار بسیار ساده است، اما استفاده از این ابزار ارزشمند محاسبهی سود فروش برای به روزرسانی قیمتها پیچیده است. با این حال، این ابزار بسیار مهم و حیاتی است. محاسبهی سود فروش سالهای گذشته به شما کمک میکند تا درک کنید که در گذشته در چه موقعیت و جایگاهی بودهاید. بدین ترتیب میتوانید معیار موفقیت مناسبی برای خودتان تعیین کنید.
مفهوم حاشیه سود ناخالص و اضافه بها بسیار نزدیک به هم است
محدودیتهای استفاده از سود ناخالص
صورت درآمد استانداردی که توسط موسسات خدمات مالی ارائه میشود ممکن است کمی با مقادیر سود ناخالص تفاوت داشته باشد. این صورتها سود ناخالص را به عنوان بخشی جدا نمایش میدهند که تنها برای شرکتهای دولتی قابل دسترس است. به همین دلیل است که سرمایه گذاران در بررسی درآمد شرکتهای خصوصی باید اقلام هزینهها را که در ترازنامه غیر استاندارد وجود دارند شناخته و خودشان از بین آنها مواردی را که در محاسبه سود ناخالص به کار میروند تفکیک کنند.
چرا سود ناخالص مهم است؟
از آنجا که سود ناخالص بطور خاص با هزینه محصول فروخته شده در ارتباط است برای حسابداری شرکتها مهم است. به عبارت دیگر دادههای موجود منعکس کنندهی کارایی مدیریت یک شرکت در خرید لوازم، تخصیص نیروی کار یا تصمیمگیری درباره کارخانه و محل تولید محصول است.
جمع بندی
در این مطلب به مرور مفهوم سود ناخالص و شیوه محاسبه آن پرداختیم. شاید فکر کنید دانستن این مفاهیم فقط برای شرکتهای بزرگ مفید است. اما اگر شما هم کسب و کار شخصی خود را دارید یا حتی به صورت فریلنسری یا دورکاری مشغول به کسب درآمد هستید میتوانید از این فرمولها برای محاسبه سود واقعی خودتان در مقابل هزینهها استفاده کنید. در نهایت پس از حساب و کتاب، سود حاصل شده را به دست میآورید. فراموش نکنید که اگر درآمد شما دلاری است، برای نقد کردن درآمد ارزی خود با کارشناسان نیک پرداخت با کلیک روی بنر زیر تماس بگیرید.
توجیه اقتصادی طرح، بررسی 4 شاخص مهم اقتصادی و مالی طرح توجیهی
انتخاب و اولویت بندی پروژه ها با شاخص های مالی و اقتصادی انجام می شوند. تجزیه و تحلیل هزینه و سود شامل شناسایی هزینه های مختلف یک پروژه و مقایسه آن با منافع آن است. تکنیک های اصلی تجزیه و تحلیل هزینه- سود عبارتند از
1. ارزش خالص فعلی (Net Present Value)
3.تحلیل هزینه/ فایده B / C (شاخص سودآوری)
این چهار شاخص اقتصادی را می توان با تکنیک های ارزش خالص فعلی و جریانی از درآمدها و هزینه ها استفاده کرد.
روش تجزيه و تحليل داده ها و اطلاعات
ارزیابی مالی و اقتصادی طرح ها بر مبنای هزینه ها، درآمدها و زمان (عمر پروژه) صورت می گیرد. اولین مرحله ارزیابی مالی و اقتصادی طرح ها تشکیل جدول جریان نقدی (Cash Flow) پروژه است.
جريان وجوه نقدی طرح (Cash Flow of A Project)
منظور از جريان وجوه نقدي يك طرح، در حقيقت كليه عايدي ها (منافع) و هزينه هايي است كه در طول عمر طرح در سال-هاي مختلف برآورد مي شود. جريان اوليه (Initial Flow) جريان عملياتي (Operation flow) و جريان نهائي (Terminal flow). منظور از جريان اوليه در حقيقت جريان پولي است كه قبل از شروع بهره برداري طرح (دوره ساخت) صورت ميگيرد. با توجه به اينكه اين نوع جريان معمولاً نوعي هزينه مي باشد لذا در ارزيابي طرح هاي اقتصادي علامت ارقام مربوط به جريان اوليه را منفي در نظر مي گيرند. منظور از جريان عملياتي در واقع كليه وجوهي است كه در ارتباط با طرح در طول سال هاي بهره برداري قابل پيش بيني است.
برآورد هزينهها و درآمدهاي طرح به قيمت جاري (Current Price):
محاسبات هزينهها و درآمدها در تحليل اقتصادي طرحها، گام اول را تشکيل ميدهد که اين محاسبات، ارقام هزينهاي و درآمدي به قيمت جاري را در بر ميگيرند. لذا با توجه به زمان وقوع، هزينه فرصت سرمايه، تورم و ساير ملاحظات، اين ارقام بايد با توجه به جدول زمانبندي طرح واقعي شوند. در ادامه نيز ميتوان با استناد به يافتههاي تحليل اقتصادي، صورت حساب سود و زيان سالانه طرح را تهيه کرد و سرمايه مورد نياز آنرا مشخص ساخت.
همانگونه که گفته شد، گام اول در تحليل اقتصادي طرح، برآورد هزينه و درآمد طرح به قيمت جاري است. در اينجا مقصود از قيمت جاري آن است که فرض شود که تمامي مراحل طرح در يک مقطع زماني حاضر روش محاسبهی هزینه سرمایه خالص آغاز شده و به پايان رسيده است. بر اين اساس درآمدها و هزينهها به قيمتهاي سال جاری برآورد و اين ارقام در قسمت ارزيابي درآمدها و هزينههاي واقعي طرح، با اتکا به جدول زمانبندي طرح و نرخ تنزیل، واقعي ميشود.
ارزش حال هزينهها و درآمدهاي طرح (Present value)
از آنجايي كه تمامي هزينهها و درآمدهاي طرح در يك زمان واحد تحقق نمييابند، علي القاعده نميتوان محاسبات هزينه و درآمد صورت گرفته به قيمت سال جاری را معيار عمل قرار داد؛ چرا كه با توجه به تغييرات سطح عمومي قيمتها در طول اين سالها، ميبايد تاثيرات تورم. کاهش ارزش پول را در محاسبات وارد كرد.
بدين منظور براي تبديل هزينهها و درآمدها به قيمت واقعي، در اقتصاد از يك شيوه مرسوم، تحت نام «شيوه ارزش حال» استفاده ميگردد. بر اين پايه با توجه به جدول زمانبندي طرح، بايد برآورد واقعياي از هزينهها و درآمدها با لحاظ کردن نرخ تورم داشت.
در اين ارتباط، ويژگي روش ارزش حال آن است که درآمد خالص طرح در سالهاي آينده (روش محاسبهی هزینه سرمایه خالص دوره عمر طرح) را به کمک نرخ تنزیل، به ارزش فعلي تبديل ميكند. در صورتي که Ci جریان نقدی سال i ام و r نرخ تنزیل باشد، ارزش حال Present Value در زمان حاضر از طريق فرمول ذيل محاسبه ميگردد:
براي به دست آوردن، هزينه و درآمد واقعي و سرمايه مورد نياز آن در هر سال، بايد دو اقدام صورت داد. بر اساس اين دو اقدام، جدول زير تهيه شده است كه اين جدول مراحل محاسبات را نشان ميدهد. اين اقدامات عبارتند از:
- اولاً: بايد به کمک فرمول ارزش فعلی، نرخ تنزیل را بر هزينهها با توجه به سال وقوع اعمال كرد تا هزينه واقعي يا ارزش فعلی هزينهها حاصل شود.
- ثانياً: درآمدها نيز با توجه به نرخ نزیل و سال وقوع آن بايد کاهش يابد تا درآمدهاي واقعي يا ارزش فعلی درآمدها حاصل گردد.
برای اطلاعات بیشتر بیشتر مطالب زیرا مطالعه بفرمایید:
نرخ تنزيل يا حداقل نرخ بازدهی مورد انتظار (MARR)
از آنجايي كه هزينه هاي يك پروژه در طي سال هاي مختلف انجام مي شود و درآمدهاي آن نيز در طي سالهاي مختلف محقق مي شود، اختلاف زماني بين هزينه ها و درآمدها بوجود مي آيد و اين اختلاف، زماني باعث مي شود كه ارزش واقعي هر ريال هزينه انجام شده (يا درآمد بدست آمده) در دو سال مختلف با هم اختلاف داشته باشد. اگر يك سال خاص به عنوان سال مبنا در نظر گرفته شود، نرخ تنزيل يا حداقل نرخ بازدهي مورد انتظار در واقع نرخي است كه با استفاده از آن مي توان ارزش واقعي هزينه هاي انجام شده و يا درآمدهاي بدست آمده در سال هاي مختلف را در آن سال مبنا محاسبه كرد.
محاسبه شاخص های اقتصادی و مالی برای تصميمگيري:
پس از محاسبه درآمدها و هزينههاي طرح در اين قسمت با استفاده از تكنيكهاي تصميمگيري به بررسي توجيه اقتصادي طرح خواهيم پرداخت:
1. روش ارزش خالص فعلی (Net Present Value):
روش ارزش فعلي يكي از مهمترين و در عين حال سادهترين تكنيكهاي ارزيابي طرحهاي اقتصادي است و اين روش زيربناي كاربرد تكنيكهاي ديگر است. محاسبه ارزش فعلي يك فرآيند مالي، تبديل ارزش آيندة كليه دريافتها و پرداختها به ارزش فعلي در زمان حال يا مبدأ پروژه است.
در صورتي كه با نرخ i درصد، ارزش خالص فعلی محاسبه شده، رقم مثبت (NPV>0) باشد طرح سودآور بوده، زيرا ارزش فعلي هزينهها كمتر از ارزش فعلي درآمد بوده است و در صورتي که ارزش خالص فعلی محاسبه شده رقم منفي (NPV <0) باشد طرح فاقد توجيه اقتصادي است و مشخص كننده اين حقيقت است كه ارزش فعلي هزينهها بيش از ارزش فعلي درآمدها ميباشد. اگر NPV=0 باشد پروژه اقتصادي است، زيرا حداقل نرخ جذب كننده براي سرمايهگذاري تأمين گشته است.
با توجه به آنچه گفته شد، ارزش خالص فعلی (NPV) از طريق فرمول ذيل محاسبه ميگردد :
2. نرخ بازگشت سرمايه (Rate of Return):
يكي از روشهايي كه امروزه در تعيين و انتخاب اقتصاديترين پروژهها متداول ميباشد روش نرخ بازگشت سرمايه است. در اين روش ضابطة قبول يا رد يك پروژه، بر اساس معياري (نرخي) به نام بازگشت سرمايه است. در حقيقت تعادل درآمدها و هزينهها، تحت اين نرخ امكانپذير است (البته نه هميشه با يك نرخ) و آن نرخ (يا نرخها) نرخ بازگشت سرمايه ميباشد. نرخ بازگشت سرمايه از تساوي قرار دادن ارزش فعلي درآمدها و هزينهها حاصل ميشود. اين روش محاسبهی هزینه سرمایه خالص تساوي تنها تحت يك نرخ امكانپذير است و آن، نرخ بازگشت سرمايه است.
در صورتي كه نرخ بازگشت سرمايه (ROR) از حداقل نرخ جذبكننده (MARR) كوچكتر باشد طرح پذيرفته نميشود و در صورتي نرخ بازگشت سرمايه (ROR) بزرگتر يا مساوي حداقل نرخ جذبكننده (MARR) باشد طرح داراي توجيه اقتصادي بوده و پذيرفته ميشود.
نرخ بازگشت سرمايه، ROR نرخ تنزيلي است كه در آن نرخ، ارزش فعلي عايدي ها (منافع) يك پروژه برابر با ارزش فعلي هزينه هاي آن است. به عبارت ديگر نرخ بازگشت سرمايه (ROR) نرخي است كه در آن ارزش خالص فعلی طرح (NPV) صفر است. در واقع ROR يك طرح، نرخ سودي است كه يك سرمايه گذار از سرمايهگذاري در انجام آن طرح بدست مي آورد. اين نرخ حداكثر نرخ بازدهي است كه طرح مي تواند به منابع مالي سرمايه گذاري شده بپردازد. در اين روش اگر نرخ بازگشت سرمايه بدست آمده بيشتر يا مساوي «حداقل نرخ سود قابل قبول سرمايه گذاري» باشد. طرح انتخاب مي گردد. هنگام مقايسه طرح هاي سرمايه گذاري نيز، طرحي انتخاب مي گردد كه علاوه بر شرط بيشتر بودن نرخ بازدهياش از نرخ بهره بازار يا هر نرخ قابل قبول ديگر، داراي بيشترين نرخ بازگشت سرمايه در ميان طرحهاي رقيب نيز باشد.
با توجه به اینکه مجموعه ای از دوتایی (زمان ، پول) در یک پروژه درگیر هستند ، نرخ بازگشت سرمايه تابعی از ارزش فعلی است. نرخ تنزیلی که در آن ارزش خاص فعلی برابر با صفر باشد، نرخ بازده داخلی است.
براي محاسبه اين نرخ از رابطه زير استفاده ميگردد:
در آن r نرخ بازگشت سرمایه ، t سال، Ct خالص جریان نقدی در سال t است.
3. تحليل هزينه- فايده
مباني نظري تحليل هزينه- فايده
با وجودي كه “ارزيابي طرح هاي اقتصادي” يا “اقتصاد مهندسي” رابطه بسيار نزديك با اقتصاد خرد متعارف دارد، اما بايد گفت كه خود داراي تاريخچه و مشخصات مستقل مي باشد. ارزيابي اقتصادي طرح ها اول بار توسط ژوليوس دوپويي فرانسوي در سال 1884 مطرح گرديد ولي استفاده عملي از تحليل هزينه– فايده با ارزيابي طرحهاي مربوط به توسعه منابع آب آمريكا در سال 1930 شروع شده است (پاكزاد، فريبرز، ارزشيابي طرحهاي صنعتي ص 25). علي رغم ارتباط نزديكي كه اين تحليل با علم اقتصاد دارد، اين فن بيشتر توسط مهندسان پايهگذاري شده است. براي معرفي مباني نظري تحليل هزينه– فايده در اين قسمت، به برخي مفاهيم مهم در تحليل هزينه– فايده اشاره مي شود.
محاسبه شاخص سودآوری )نسبت فایده به هزینه (B/C))
یکی دیگر از شاخص های اقتصادی ارزیابی طرح ها، نسبت منافع به مخارج یا سود به هزینه (B/C) است. این نسبت برابر با حاصل تقسیم ارزش فعلی منافع طرح بر ارزش فعلی هزینه های آن است. چنانچه این نسبت بزرگتر از یک باشد به معنی اقتصادی بودن طرح بوده و کوچکتر از یک بودن آن نیز به معنی غیر اقتصادی بودن طرح است.
چنانچه این نسبت بزرگتر از 1 باشد ، به معنی آن است که NPV بزرگتر از 0 است.
4. دوره بازگشت سرمایه
یکی از شاخص های مالی جهت ارزیابی طرح های اقتصادی ، شاخص دوره بازگشت سرمایه است. این شاخص نشان می دهد چه مدت طول می کشد تا سرمایه گذاری های انجام شده توسط درآمدها جبران شود. هر چه دوره بازگشت سرمایه کمتر باشد، طرح زودتر به سوددهی می رسد.
در صورت نیاز به سفارش تدوین طرح توجیهی با کارشناسان موسسه سپینود شرق تماس بگیرید :02126358608
تهیه شده در گروه تولید محتوی سپینود شرق
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به موسسه سپینود شرق می باشد.
ارزش فعلی خالص و سایر معیارهای ارزیابی سرمایه گذاری
فرایند تخصیص یا بودجه بندی سرمایه معمولا از یک تصمیم گیری ساده در مورد خرید یا عدم خرید یک دارایی ثابت خاص، پیچیده تر است. در بودجه بندی سرمایه ای با موضوعات گسترده تری مانند تولید یا عدم تولید یک محصول جدید و یا وارد شدن به یک بازار جدید مواجه هستیم. چنین تصمیم هایی ماهیت عملیات و محصولات شرکت را در سالهای آینده تعیین می کنند؛ زیرا سرمایه گذاری در داراییهای ثابت اصولأ بلندمدت است و پس از تصمیم گیری، نمی توان به راحتی آنها را لغو کرد یا تغییر داد.
شرکت خدمات مالی مهم ترین تصمیمی که هر شرکت باید اتخاذ کند را به خط تولید آن شرکت ارتباط می دهد: چه خدماتی عرضه خواهیم کرد با چه محصولاتی خواهیم فروخت؟ در چه بازارهایی رقابت خواهیم کرد؟ چه محصولات جدیدی معرفی خواهیم کرد؟ پاسخ به هریک از این سؤالها شرکت مورد نظر را ملزم می کند که سرمایه کمیاب و ارزشمند خود را به انواع خاصی از داراییها اختصاص دهد. در نتیجه، تمامی این موضوعات راهبردی در سرفصل کلی بودجه بندی سرمایه ای قرار می گیرد. بنابراین، می توان به فرایند بودجه بندی سرمایه ای عنوان دیگری هم داد که آن را بهتر توصیف می کند:
تخصیص راهبردی داراییها
بنا به دلایلی که برشمردیم، احتمالا سؤال بودجه بندی سرمایه ای مهم ترین موضوع در مدیریت مالی است. البته، اینکه یک شرکت چگونه فعالیتهای خود را تأمین مالی می کند (سؤال مربوط به ساختار سرمایه) و چگونه فعالیتهای عملیاتی کوتاه مدت خود را مدیریت می کند (سؤال مربوط به سرمایه در گردش) هم اهمیت خاصی دارند، ولی داراییهای ثابت هر شرکت، مشخص کننده ماهیت عملیات شرکت است. مثلا شرکتهای هواپیمایی، صرفا به دلیل استفاده از هواپیماهای خود برای ارائه خدمت و جابه جایی مسافران، شرکت هواپیمایی هستند، صرف نظر از اینکه چگونه این هواپیماها را تأمین مالی می کنند.
برای کسب اطلاعات بیشتر راجع به تخصیص راهبردی دارایی ها با شرکت خدمات مالی آینده سازان فراز کام در ارتباط باشید.
هر شرکت تعداد بسیار زیادی طرح سرمایه گذاری بالقوه دارد. هر یک از این سرمایه گذاریهای بالقوه، گزینه ای است که در اختیار شرکت قرار دارد. برخی از این گزینه ها ارزشمند و برخی دیگر بی ارزش هستند. البته، اساس مدیریت مالی موفق این است کدام سرمایه گذاریها ارزشمند و کدام یک بی ارزش است. با توجه به این موضوع، هدف ما در این فصل معرفی فنونی است که با استفاده از آنها بتوانید سرمایه گذاریهای بالقوه را تجزیه و تحلیل کنید و بر اساس آن تصمیم بگیرید که کدام یک از آنها ارزش اجرا کردن دارد.
در این راستا، چندین روش عملی مختلف را معرفی و مقایسه می کنیم. هدف اصلی از معرفی این روشها آن است که با نقاط قوت و ضعف هر یک از آنها آشنا شوید. همان طور که خواهیم دید در این زمینه، مهم ترین روش، ارزش فعلی خالص است که اکنون به آن می پردازیم.
الف.ارزش فعلی خالص
همانطور که قبلا گفتیم هدف مدیریت مالی ایجاد ارزش برای سهامداران است. بنابراین، مدیرمالی باید یک طرح سرمایه گذاری بالقوه را از نظراثر احتمالی آن بر قیمت سهام شرکت، مورد بررسی قرار دهد. در این روش محاسبهی هزینه سرمایه خالص قسمت، رویه ای را که در بررسی طرح های سرمایه گذاری بالقوه کاربرد گسترده ای دارد، یعنی روش ارزش فعلی خالص، تشریح می کنیم.
ب.روش دوره بازگشت سرمایه
در عمل، به دوره بازگشت سرمایه توجه زیادی می شود. به طور کلی، دوره بازگشت سرمایه مدت زمانی است که طول می کشد تا سرمایه گذاری اولیه بازیافت شود. از آنجا که درک این روش ساده و استفاده از آن بسیار رایج است، آن را بررسی و به صورت نسبتا مفصل نقد می کنیم.
تجزیه و تحلیل روش دوره بازگشت سرمایه
دوره بازگشت سرمایه در مقایسه با روش ارزش فعلی خاص، چندین ایراد نسبتا جدی دارد: اولآ، دوره بازگشت سرمایه صرفا با جمع کردن جریانات نقدی آتی به دست می آید. در این روش هیچ یک از جریانات نقدی آتی تنزیل نمی شود. بنابراین ارزش زمانی پول ناديده گرفته می شود. ثانيا، در این روش تفاوتهای موجود در ریسکها در نظر گرفته نمی شود یعنی دوره بازگشت، هم برای پروژه های پرریسک و هم برای پروژه های کم ریسک، به یک شکل محاسبه می شود.
شاید مهم ترین ایراد روش دوره بازگشت سرمایه پیدا کردن مدت زمان مناسب به عنوان مبنای مقایسه باشد، چون در واقع هیچ مبنایی عینی برای انتخاب این مدت زمان وجود ندارد. به عبارت دیگر، اصولا هیچ منطق اقتصادی برای تعیین دوره بازگشت مطلوب وجود ندارد. پس رهنمودی برای انتخاب مدت زمان مناسب در اختیار نداریم. در نتیجه، از عددی استفاده می کنیم که به صورت اختیاری انتخاب شده است.
خلاصه روش دوره بازگشت سرمایه
به طور خلاصه، دوره بازگشت سرمایه نوعی معیار «سربه سری» است. از آنجا که در این روش ارزش زمانی پول نادیده گرفته می شود، می توانید دوره بازگشت سرمایه را طول مدت زمانی تلقی کنید که پروژه از نظر حسابداری به نقطه سربه سری می رسد ولی از نقطه نظر اقتصادی نمی توانید چنین تفسیری از دوره بازگشت داشته باشید. مهم ترین ایراد روش دوره بازگشت سرمایه این است که به سؤال اصلی (در بودجه بندی سرمایه ای) نمی پردازد. (در بودجه بندی سرمایه ای) موضوع مهم، تاثیر انجام دادن سرمایه گذاری مورد نظر بر ارزش سهام شرکت است، نه اینکه چند سال طول می کشد تا سرمایه گذاری اولیه بازیافت شود.
به هر حال چون این روش بسیار ساده است، شرکتها غالبا آن را به عنوان یک ابزار نظارتی (برای کنترل مخارج سرمایه ای)، در تعداد بسیار زیادی از سرمایه گذاریهای کم اهمیت که باید در مورد آنها تصمیم گیری کنند، به کار می گیرند. البته این کار هیچ ایرادی ندارد. مانند هر روش ساده سرانگشتی دیگری، استفاده از این روش هم با خطاهایی همراه خواهد بود، اما اگر روش مفیدی نبود، سالهای سال از آن استفاده نمی شد. اکنون که این روش را درک کرده اید، می توانید هوشیارانه مراقب موقعیتهایی باشید که در آنهاء استفاده از این روش می تواند به مشکل منجر شود. جدول زیر به شما کمک می کند تا مزایا و معایب این روش را مرور کنید:
مزایا و معایب روش دوره بازگشت سرمایه:
1.درک آن آسان است.
2.عدم قطعیت جریانهای نقدی دورتر را تعدیل می کند.
3.به نقدینگی گرایش دارد.
1.ارزش زمانی پول را نادیده می گیرد.
2.مبنایی اقتصادی برای تعیین مدت زمان مطلوب وجود ندارد.
3. جریانات نقدی که پس از دوره برگشت سرمایه اتفاق می افتد را نادیده می گیرد.
4. پروژه های بلند مدت مانند پروژه های تحقیق و توسعه و پروژه های جدید را رد می کند.
پ.روش دوره بازگشت تنزیلی
دیدیم که یکی از ایرادهای معیار دوره بازگشت سرمایه این است که در آن، ارزش زمانی پول نادیده گرفته می شود. نوع دیگری از دوره بازگشت هم وجود دارد که این مشکل خاص را برطرف می کند و دوره بازگشت تنزیلی نامیده می شود. دوره بازگشت تنزیلی طول مدت زمانی است که مجموع جریانات نقدی تنزیل شده با سرمایه گذاری اولیه برابر می شود. قاعده دوره بازگشت تنزیلی به صورت زیر است:
براساس قاعده دوره بازگشت تنزیلی، یک سرمایه گذاری زمانی پذیرفته می شود که دوره بازگشت تنزیلی آن از تعداد سال هایی که قبلا معین شده است کمتر باشد.
دوره بازگشت تنزیلی را چگونه تفصیر می کنید؟ به یاد دارید که دوره بازگشت معمولی طول مدتی است که پروژه از نظر حسابداری به نقطه ی سربه سری می رسد. به طورکلی، در این مثال اصل پول و فرع مبلغ سرمایه گذاری را می توانیم پس از 4سال از محل جریانات نقدی آن به دست آوریم.
ت.نرخ بازده داخلی
اکنون به مهم ترین جایگزین ارزش فعلی خالص، یعنی نرخ بازده داخلی میرسیم. خواهیم دید که نرخ بازده داخلی ارتباط نزدیکی با ارزش فعلی خالص دارد. با تعیین نرخ بازده داخلی سعی می کنیم یک نرخ بازده خاص بیابیم که ویژگی های پروژه را خلاصه کند. در ضمن تمایل داریم این نرخ یک نرخ داخلی باشد، از این نظر که صرفا به جریانات نقدی یک سرمایه گذاری خاص بستگی داشته باشد نه به نرخ هایی که برای سرمایه گذاری های دیگر پیشنهاد می شود.
ث.محاسبه نرخ مشترک
نرخ مشترک، نرخ تنزیلی است که در آن، ارزش فعلی خالص دو پروژه باهم برابر است.
ویژگیهای توجیه کننده استفاده از نرخ بازده داخلی
علی رغم اشکالاتی که برای روش نرخ بازده داخلی ذکر کردیم، این روش در عمل، حتی از ارزش فعلی خالص هم بیشتر مورد استفاده قرار می گیرد؛ احتمالا به این دلیل که نیازی که روش ارزش فعلی خالص قادر به برآوردن آن نیست را برآورده می کند: به نظر می رسد که در تجزیه و تحلیل سرمایه گذاریها، افراد عادی به طور عام و تحلیل گران مالی به طور خاص ترجیح می دهند در مورد نرخ بازده صحبت کنند تا در مورد ارزش بر حسب واحد پول.
به همین ترتیب، به نظر می رسد که استفاده از روش نرخ بازده داخلی برای انتقال اطلاعات مربوط به یک پروژه، راهی ساده فراهم می آورد. مثلا ممکن است یک مدیر به مدیر دیگری بگوید: «تغییر سیستم رایانه ای شرکت ۲۰ درصد بازده دارد. در چنین جمله ای ساده تر از درک این جمله است: «در نرخ تنزیل ۱۰ درصد، ارزش فعلی خالص 4000 دلار است.
سرانجام، در شرایط اطمینان، از بعد عملی ممکن است روش نرخ بازده داخلی بر روش ارزش فعلی خالص، برتری داشته باشد: بدون داشتن نرخ تنزیل (نرخ بازده مورد توقع) نمی توانیم ارزش فعلی خالص را برآورد کنیم، در حالی که می توانیم نرخ بازده داخلی را تخمین بزنیم. مثلا فرض کنید نرخ بازده مورد توقع از یک سرمایه گذاری مشخص نیست، ولی می دانیم که نرخ بازده آن مثلا ۴۰ درصد است. به احتمال زیاد، نرخ بازده مورد توقع پایین تر از ۴۰ درصد است و بنابراین، این پروژه را خواهیم پذیرفت. مزایا و معایب روش نرخ بازده داخلی در جدول زیر خلاصه شده است:
مزایا و معایب روش نرخ بازده داخلی:
1.ارتباط نزدیکی با ارزش فعلی خالص دارد. و عموما این دو روش به نتایج یکسانی
برای تصمیم گیری منتهی می شوند.
2.درک آن ساده و انتقال اطلاعات یک پروژه با استفاده از آن آسان است.
1.در صورت وجود جریانات نقدی نامتعارف، ممکن است نتیجه آن، جواب چند گانه باشد یا جواب نداشته باشد.
2.ممکن است در مقایسه سرمایه گذاری های مانعة الجمع به تصمیمات نادرست منجر شود.
1.معیارهای مبتنی بر جریانات نقدی تنزیل شده
الف)ارزش فعلی خالص(NPV ): ارزش فعلی خالص یک سرمایه گذاری عبارتست از مابه التفاوت بین ارزش بازار و بهای تمام شده ی آن. باتوجه به این معیار چنانچه NPVیک پروژه مثبت باشد، آن پروژه پذیرفته می شود. ارزش فعلی خالص معمولا با محاسبه ارزش فعلی جریانات نقدی تنزیل شده (برای برآورد کردن ارزش بازار) و سپس کسر کردن بهای تمام شده از آن، برآورده می شود. روش ارزش فعلی خالص هیچ اشکال خاصی ندارد و معیار ارجح برای تصمیم گیری است.
ب)نرخ بازده داخلی (IRR): نرخ بازده داخلی نرخ تنزیلی است که ارزش فعلی خالص برآورد شده یک سرمایه گذاری برابر با صفر می کند. گاهی اوقات نرخ بازده داخلی، نرخ بازده جریانات نقدی تنزیل شده هم نامیده می شود. این معیار، با ارزش فعلی خالص ارتباط نزدیکی دارد و چنانچه جریانات نقدی پروژه ها متعارف باشد یا پروژه ها از یکدیگر مستقل باشند، استفاده از هر دو روش مذکور به نتیجه واحدی ختم می شود. در صورتی که جریانات نقدی پروژه ها متعارف نباشد، ممکن است نرخ بازدهی وجود نداشته باشد یا تعداد نرخ بازده داخلی بیش از یک باشد. مهم تر اینکه نمی توان با استفاده از نرخ بازده داخلی، پروژه های مانعة الجمع را رتبه بندی کرد. پروژه ای که دارای بالاترین نرخ بازده داخلی باشد، لزوما بهترین پروژه نیست.
ج) شاخص سود آوری(PI) : شاخص سودآوری که به نام نسبت منفعت به هزینه هم شناخته می شود، برابراست با حاصل تقسیم ارزش فعلی جریانات نقدی پروژه بر بهای تمام شده آن باشد، باید آن پروژه را پذیرفت. شاخص سودآوری ارزش فعلی یک سرمایه گذاری را به ازای هر دلاری که سرمایه گذاری شده است می سنجد. این روش به روش ارزش فعلی خالص شباهت زیادی دارد، ولی مانند نرخ بازده داخلی، نمی توان از آن در رتبه بندی پروژه های مانعة الجمع استفاده کرد. با وجود این، در صورتی که یک شرکت چندین پروژه مستقل با ارزش فعلی خالص مثبت در اختیار داشته باشد و نتواند همه آنها را تأمین مالی کند، می تواند از این شاخص برای رتبه بندی پروژه های مذکور استفاده کند
2. معیارهای مبتنی بر دوره بازگشت
الف) دوره بازگشت سرمایه: دوره بازگشت سرمایه، مدت زمان لازم برای برابر شدن مجموع جریانات نقدی یک سرمایه گذاری با هزینه اولیه آن است. طبق قاعده دوره بازگشت سرمایه، چنانچه دوره بازگشت سرمایه پروژهای از مدت زمان مورد نظر کمتر باشد، باید آن را پذیرفت. اصولا این معیار نقایصی دارد، چون ریسک، ارزش زمانی پول و جریانات نقدی را که پس از دوره بازگشت اتفاق می افتد، نادیده می گیرد.
ب) دوره بازگشت تنزیلی: دوره بازگشت تنزیلی مدت زمان لازم برای برابر شدن مجموع جریانات تقدي تنزيل شده یک سرمایه گذاری با هزینه اولیه آن است. طبق قاعده دوره بازگشت تنزیلی، اگر دوره بازگشت تنزیلی پروژه ای از مدت زمان معینی کمتر باشد، باید آن را پذیرفت. این معیار هم ناقص است چون در این روش جریانات نقدی که پس از دوره بازگشت اتفاق می افتد، نادیده گرفته می شود.
3. معیارهای حسابداری
میانگین بازده حسابداری (AAR): میانگین بازده حسابداری معیاری برای سنجش سود حسابداری سرمایه گذاری نسبت به ارزش دفتری آن است. این معیار با نرخ بازده داخلی ارتباطی ندارد، ولی شبیه نسبت بازده دارایی ها (ROA) است. قاعده میانگین بازده حسابداری بیانگر آن است که چنانچه میانگین بازده حسابداری یک سرمایه گذاری از میانگین بازده حسابداری تعیین شده بیشتر باشد، باید آن سرمایه گذاری را پذيرفت. روش میانگین بازده حسابداری به چندین دلیل دارای اشکالات جدی است و دلایل اندکی برای استفاده از آن وجود دارد.
در این بخش معیارهای مختلفی که در ارزیابی طرحهای سرمایه گذاری به کار می روند، معرفی شدند. شش معیاری که مورد بررسی قرار گرفت، عبارت است از :
1. ارزش فعلی خالص NPV
2.دوره بازگشت سرمایه
3. دوره بازگشت تنزیلی
4.میانگین بازده حسابداری AAR
5.نرخ بازده داخلی IRR
6. شاخص سود آوری (PI)
همچنین، نحوه محاسبه هر یک از معیارهای فوق توضیح داده شد و نحوه تفسیر نتایج هم
مورد بحث قرار گرفت. مزایا و معایب هر یک از آنها نیز توضیح داده شد. در نهایت به این
موضوع پرداختیم که یک معیار معتبر در بودجه بندی سرمایه ای باید دو موضوع را مشخص
کند: ۱) آیا یک پروژه خاص، سرمایه گذاری مناسبی است؟ ۲) اگر بیش از یک پروژه
مناسب وجود داشته باشد ولی ناگزیر به انتخاب فقط یکی از آنها باشیم، کدام یک را
انتخاب کنیم؟ نکته اصلی این فصل آن است که فقط ارزش فعلی خالص می تواند به درستی
به دو سؤال فوق پاسخ دهد.
به همین دلیل، ارزش فعلی خالص، یکی از دو یا سه مفهومی است که در علوم مالی بیشترین اهمیت را دارند. در سایر فصلهای این کتاب، بارها و بارها از آن استفاده خواهیم کرد. در این زمینه دو نکته را به خاطر بسپارید: ۱) همیشه ارزش فعلی خالص، تفاوت بین ارزش یک پروژه یا یک دارایی و بهای تمام شده آن است و ۲) مدیر مالی با شناسایی و اجرای پروژه هایی که ارزش فعلی خالص آنها مثبت است، به بهترین شکل درجهت منافع سهامداران عمل می کند.
در نهایت اشاره کردیم که به طور طبیعی نمی توان ارزشهای فعلی خالص را در بازار مشاهده کرد، بلکه باید آنها را تخمین زد. از آنجا که احتمال ضعیف بودن برآوردها وجود دارد، مدیران مالی در ارزیابی پروژه ها از چندین معیار مختلف استفاده می کنند. این معیارها، اطلاعات بیشتری در مورد اینکه آیا واقعا ارزش فعلی خالص یک پروژه مثبت است یا خیر، فراهم می آورند.
برای کسب اطلاعات بیشتر با مشاوران مالی شرکت مالی تماس بگیرید
ارزیابی پروژه ها با عمر نامحدود و مقایسه اقتصادی پروژه-های سرمایه گذاری با روش ارزش فعلی استوار
با توجه به هزینه ی بالای سرمایه گذاری اغلب پروژه های اجرایی و طرح های توسعه ای، تصمیم گیری در مورد چگونگی انجام آن ها، جزء تصمیمات استراتژیک و بلند مدت سرمایه گذاران و سازمان های اجرایی محسوب می شود، به همین دلیل تصمیم گیری درست در مرحله انتخاب فرصت های سرمایه گذاری، نقطه ای حساس در روند توسعه و ایجاد بهره برداری موفق از پروژه ها است. در این تحقیق مروری بر روش های ارزیابی پروژه در شرایط قطعیت، ریسک و عدم قطعیت صورت می گیرد و مشخص می شود یکی از بهترین و پرکاربردترین روش های ارزیابی در شرایطی که پارامترهای جریان نقدی پروژه قطعی باشند، روش ارزش خالص فعلی است. اما با وجود کاربرد و محبوبیت بالای این روش، منتقدان به دلیل قطعی بودن آن را ناقص دانسته و در تحقیقات خود بیان کردند که این روش در شرایط غیرقطعی، نتایج قابل اعتمادی ارائه نمی دهد و نیاز به اصلاح دارد. از طرفی عمده معایب روش های ارزیابی پروژه در شرایط غیرقطعی، عدم در نظر گرفتن واریانس و وابستگی آماری بین پارامترهای غیرقطعی جریان مالی و پیچیده شدن بررسی همزمان چند پارامتر غیرقطعی است. یکی از روش های موفق ارزیابی تحت شرایط عدم قطعیت که در چند سال اخیر پیشنهاد شده است و توانست اغلب معایب روش های قبلی را پوشش دهد، روش ارزش خالص فعلی استوار (rnpv) می باشد. در روش ارزش خالص فعلی استوار یک رویکرد استوار برای محاسبه ی ارزش فعلی در ارزیابی پروژه های سرمایه گذاری با عمر محدود ارائه داده شده است. در این روش تغییرات درآمدهای خالص غیرقطعی یک فرایند مالی، در ناحیه ای محدب، پیوسته و بسته در نظر گرفته می شود. جهت ساخت ناحیه تغییرات پارامترهای غیرقطعی جریان مالی، از اطلاعات بردار میانگین و ماتریس کوواریانس استفاده می شود. در این تحقیق روش rnpv برای ارزیابی پروژه ها با عمر نامحدود و مقایسه پروژه های سرمایه گذاری با عمر برابر و نابرابر محدود، توسعه داده شده است. در این تحقیق نشان داده می شود که مدل rnpv در حالت عمر نامحدود تنها برای ماتریس واریانس قابل روش محاسبهی هزینه سرمایه خالص محاسبه است . از جمله دستاوردهای مهم این تحقیق آنست که برای ارزیابی پروژه ها با عمر نامحدود نیازی به بدست آوردن ماتریس کوواریانس نیست و تنها لازم است که مقدار واریانس حداکثری max? برای جریان های مالی تحت مطالعه تخمین زده شود. برای برنامه نویسی این مدل از نرم افزار متلب استفاده شده است. در نهایت نتایج مدل توسعه داده شده توسط مثال عددی برای یک پروژه با عمر نامحدود تحلیل شده است. همچنین به علت اهمیت ارزیابی و مقایسه ی اقتصادی پروژه روش محاسبهی هزینه سرمایه خالص های سرمایه گذاری و وارد کردن عدم قطعیت در این ارزیابی ها، به ارزیابی و مقایسه اقتصادی پروژه های سرمایه گذاری با عمر برابر و نابرابر محدود با روش ارزش فعلی استوار پرداخته شد. که در این ارزیابی ها جهت مقایسه و تحلیل نتایج روش ارزش فعلی استوار با روش ارزش فعلی و همچنین تحلیل حساسیت نتایج ارزش فعلی استوار نسبت به تغییر r و q از پروژه های سرمایه گذاری فرضی استفاده شد. همچنین جهت جلوگیری استفاده از قضیه تکرار عمر پروژه ها در مقایسه پروژه های سرمایه گذاری با عمر نابرابر، از روش ارزش خالص سالیانه و ارزش سالیانه استوار استفاده شد.
منابع مشابه
مقایسه تأثیر وضعیت طاق باز و دمر بر وضعیت تنفسی نوزادان نارس مبتلا به سندرم دیسترس تنفسی حاد تحت درمان با پروتکل Insure
کچ ی هد پ ی ش مز ی هن ه و فد : ساسا د مردنس رد نامرد ي سفنت سرتس ي ظنت نادازون داح ي سکا لدابت م ي و نژ د ي سکا ي د هدوب نبرک تسا طسوت هک کبس اـه ي ناـمرد ي فلتخم ي هلمجزا لکتورپ INSURE ماجنا م ي دوش ا اذل . ي هعلاطم ن فدهاب اقم ي هس عضو ي ت اه ي ندب ي عضو رب رمد و زاب قاط ي سفنت ت ي هـب لاتـبم سراـن نادازون ردنس د م ي سفنت سرتس ي لکتورپ اب نامرد تحت داح INSURE ماجنا درگ .
سرمایه گذاری در پروژه های شهری
This article has no abstract.
ارزیابی اقتصادی طرح های سرمایه گذاری با روش اختیار واقعی
افزایش پیچیدگی و همچنین پویایی شرایط حاکم بر فعالیت¬های اقتصادی و مالی و به تبع آن افزایش ریسک تصمیم گیری در زمینه سرمایه گذاری و یا تأمین مالی پروژه های اقتصادی، نیازمند روش¬های تحلیلی پیشرفته¬تر است که بتواند اطلاعات بیشتری نسبت به روش¬های سنتی ارزیابی طرح های اقتصادی را ارائه دهد. این امر در طرح های با ریسک بیشتر از جمله سرمایه گذاری های خطرپذیر، بیش از پیش مشاهده می شود. بر این اساس در پاسخ.
ارائه روش ارزش گذاری پروژه های سرمایه گذاری با استفاده از تحلیل فازی اختیارات سرمایه گذاری (مطالعه موردی: ارزش گذاری پروژه سرمایه گذاری در شرکت فراگامان فناوری ایرانیان)
درهرپروژه ¬سرمایه¬گذاری، ارزش پروژه یا به عبارت دیگر ارزشی که پروژه برای سرمایه¬گذاران ایجاد می¬کند از اهمیت بالایی برخوردار است. هر چند به دلیل ناشناخته ماندن بخشی از عوامل اثرگذار بر ارزش پروژه در دنیای مملو از عدم اطمینان محاسبه مقدار واقعی آن تقریبا غیر ممکن است، با این وجود مسئله ای که اهمیت دارد این است که تا چه¬حد می¬توان عوامل مختلف اثرگذار بر ارزش پروژه را شناخت و مهم¬تر اینکه تا چه حد.
مدیریت سبد سرمایه گذاری پروژه و پروژه های فناوری اطلاعات
مقدمه: نفوذ روزافزون پروژه ها به عنوان یک راه برای سازمان دهی کارها در بسیاری از سازمان ها مستلزم مدیریت موثر پروژه های متعدد است. با توجه به پیچیدگی های اجرای پروژه های فناوری اطلاعات در سازمان ها و با توجه به محدودیت منابع سازمان ها به خصوص در صورت داشتن پروژه های متعدد، لزوم توجه و بکارگیری مدیریت پورتفولیوی(سبد سرمایه گذاری) پروژه در دستیابی به اهداف پروژه ها در سالهای اخیر بسیار مورد توجه .
ارائه مدلی یکپارچه برای انتخاب سبد پروژه و سرمایه گذاری در منابع با هدف بیشینه سازی ارزش خالص فعلی و حل آن توسط الگوریتم ژنتیک
در این مقاله، یک مدل بهینه سازی جهت انتخاب بهترین سبد پروژه از بین پروژههای موجود، بهترین سطحاستخدام منابع، سپس زمانبندی پروژههای انتخاب شده جهت بیشینه کردن ارزش خالص فعلی با رعایتمحدودیتها ارائه شده است. چون مدل توسعه یافته در زمره مسایل سخت از روش محاسبهی هزینه سرمایه خالص نظر محاسباتی قرار دارد، لذا برایحل این مساله یک الگوریتم فراابتکاری بر مبنای الگوریتم ژنتیک پیشنهاد شده است. در الگوریتم حلپیشنهادی علاوه بر کاربرد عمل.
ترازنامه و صورت سود و زیان را چگونه محاسبه کنیم؟
نتیجه فعالیت یک شرکت در یک دوره زمانی خاص در گزارش هایی ارائه می شود که به آن ها “صورت های مالی” گفته می شود. این گزارش ها دارای چهارچوب و شکل خاصی می باشند که برای تهیه آن ها باید اصول حسابداری و استانداردهای مربوطه رعایت شود تا دقیق ترین و جامع ترین گزارشات درباره وضعیت و فعالیت شرکت ارائه گردد.
1- ترازنامه:
ترازنامه وضعیت مالی یک شرکت یا شخص را در یک زمان مشخص نشان میدهد. در بخش های مختلف ترازنامه سه گروه دارایی، بدهی و سرمایه مشخص میگردد. ترازنامه به زبان ساده مشخص مینماید که یک مؤسسه چه میزان دارایی، بدهی و سرمایه دارد.
2- صورت سود و زیان:
صورت سود و زیان، نتیجه فعالیت یک شرکت را با نمایش میزان درآمد و هزینه و سود یا زیان هر شرکت در یک دوره مشخص زمانی نمایش می دهد.
گزارش سود و زیان به دو روش یک و دو مرحله ای تهیه می شود.
- در روش تک مرحله ای ابتدا کلیه درآمد ها و در ادامه کلیه هزینه ها در زیر آن ها آورده می شود و در نهایت از تفاضل آن ها، سود یا زیان قبل از کسر مالیات نمایش داده می شود.
- در روش دو مرحله ای، ابتدا درآمدهای عملیاتی و سپس هزینه های عملیاتی در زیر آن ها آورده می شود سپس از تفاضل این دو سود یا زیان ناویژه به دست می آید. در مرحله بعد درآمدهای غیر عملیاتی و هزینه های غیر عملیاتی آورده می شود که نتیجه تفاضل این مرحله و مرحله قبل به سود و زیان قبل از کسر مالیات می رسیم.
اقلام با اهمیت صورت حساب سود یا زیان:
اقلام با اهمیت صورت سود و زیان شامل درآمدها و هزینه است.
به صورت کلی درآمد عبارت است از افزایش در حقوق صاحبان سهام به جز مواردی که به آورده صاحبان سهام مربوط میشود. انواع درآمدها به دو گروه طبقهبندی میشوند:
درآمدهای عملیاتی: درآمدهایی هستند که در نتیجه از فعالیت شرکت در راستای اساسنامه و با هدف نیل به منظور خاصی که برای آن به وجود آمده است، به دست میآیند. این دسته از درآمدها با توجه به اصل تداوم فعالیت شرکت، میتوانند جنبه دائمی و پایدار داشته باشند. استمرار رشد این گروه از درآمدها می تواند نقطه قوت یا ضعف شرکت باشد.
درآمدهای غیر عملیاتی: گروهی از درآمدهای شرکت که در قالب اهداف اساسنامه شرکت نیستند درآمدها غیر عملیاتی نام دارند. بهعنوان مثال شرکت زمینی را میخرد که مازاد بر نیاز شرکت است، زمانی که زمین را به فروش میرساند، درآمد کسب شده در گروه درآمدهای غیر عملیاتی قرار میگیرد.
دلیل غیر عملیاتی بودن این گروه از درآمدها:
- تحصیل دارایی به منظور افزایش قیمت در آینده نزدیک و کسب عایدی توسط شرکت پس از فروش نبوده است.
- فروش این بخش از دارایی نتیجه تصمیمات مدیریتی در جهت استفاده از دارایی صورت گرفته است.
- هدف از تأسیس شرکت در اساسنامه خرید و فروش این داراییها نیست.
- این گونه از درآمدها تکرار پذیر نیستند. ناپایدار نیستند و سود حاصل از آنها قابل برنامهریزی نیست.
نکته: گاهی اوقات در برخی از شرکت ها درآمدهای غیر عملیاتی ادامهدار و با ثبات می شوند. در این صورت این بخش از درآمد غیر عملیاتی از نظر ماهیتی مانند درآمدهای عملیاتی در نظر گرفته میشوند.
مفهوم کلی هزینهها عبارت است از کاهش در حقوق صاحبان سهام به جز مواردی که به ستانده صاحبان سهام مربوط میشود. انواع هزینهها به شرح زیر است:
بهای تمام شده کالا: این گروه از هزینهها، هزینههایی هستند که شرکت برای تولید محصولات خود مصرف میکند و هزینه عملیاتی گفته میشود. این هزینهها بهصورت مستقیم منتج به تولید گردیده و یا زمینههای لازم برای تولید را فراهم میکند.
سایر هزینههای غیر عملیاتی: به کلیه هزینههایی که در قالب هزینه بهای تمام شده کالا و هزینههای اداری و مالی و توزیع و فروش قرار نگیرد هزینههای غیرعملیاتی میگویند. این دسته از هزینهها دائمی نیستند و با نوع عملکرد شرکت مرتبط نیستند.
سایر هزینههای عملیاتی: این گروه از هزینهها در بردارنده هزینه های فروش، بازاریابی، هزینههای مالی و اداری شرکت هستند که ارتباط مستقیم با تولید شرکت ندارند اما امکان حذف آن ها از سازمان هم وجود ندارد و از الزامات بقای سازمان هستند.
هزینههای مالی: این گروه از هزینهها شامل هزینههای دریافت وام و تأمین مالی شرکت است که بر عهده آن خواهد بود. این هزینهها اهمیت خاصی دارند لذا طبقهبندی مستقلی نسبت به سایر هزینهها دارند. بخش بزرگی از این هزینهها شامل هزینه بهره و سایر هزینههای مرتبط با تحصیل وام است.
عناصر تشکیل دهنده بهای تمام شده کالا:
الف- مواد اولیه مستقیم: مواد اولیه مستقیم بخش اصلی محصول را تشکیل میدهند.
ب- دستمزد مستقیم تولیدی: حقوق و دستمزد پرداختی به پرسنل واحد تولید است که نتیجه عملکردشان مستقیماً منتج به تولید محصول میشود.
ج- سربار: سایر هزینههای تولیدی به غیر از مواد اولیه مستقیم و دستمزد را هزینههای سربار میگویند. به عنوان مثال هزینه تعمیرات و نگهداری ماشین آلات تولیدی. این گروه از هزینهها برای ادامه تولید مورد نیاز هستند اما نمیتوان این هزینهها را جز به جز به محصول خاصی تخصیص داد.
نکته: نکته حائز اهمیت در بخش هزینه بهای تمام شده کالا، اطلاع از این موضوع است که بیشترین بخش بهای تمام شده شرکت مورد بررسی در کدام ردیف قراردارد. دانستن این موضوع در پیش بینی عملکرد آینده شرکت تاثیر گذار است. برای مثال بیشترین بخش هزینه شرکتهای سیمانی مربوط به بخش هزینههای انرژی است؛ لذا با علم به این موضوع مثلا تغییر در نرخ بهای انرژی میتواند در چشم انداز کلی در خصوص صنعت و تصمیمگیری برای سرمایهگذاری کمک کند.
حالا با توجه به مطالب ارائه شده صورت سود و زیان یک واحد خدماتی به روش تک مرحله ای به صورت زیر می باشد :
صورت حساب سود و زیان
برای دوره مالی منتهی به 31/2/84
درآمد :
درآمد خدمات آموزشی 5.000.000
کسر می شود هزینه ها :
هزینه اجاره 1.000.000
هزینه حقوق 1.000.000
هزینه آب و برق و تلفن 250.000
جمع هزینه ها 2.250.000
سود و (زیان) قبل از کسر مالیات 2.750.000
مالیات به ماخذ 25% (687.500 (
سود (زیان) ویژه 2.062.500
تهیه صورت مالی سود و زیان در نرم افزار قیاس پلاس به روش زیر می باشد:
1- ابتدا از قسمت گزارشات بر روی منوی حسابداری کلیک نمائید.
2- در فرم گزارشات حسابداری باز شده بر روی صورت مالی کلیک نمائید.
نکته: توجه داشته باشید که هنگام چیدن کدینگ حسابداری در بخش سر فصل حساب ها حتما ماهیت حساب ها را مشخص نمائید، در غیر این صورت وارد سرفصل حساب ها شده و با انتخاب حساب های معین و ویرایش آن ماهیت حساب را مشخص کنید.
دیدگاه شما