متنوع سازی سبد دارایی ایده ی خوبی است یا نه؟
هر کسی که برای اولین بار وارد حوزه ارزهای دیجیتال می شود، بلافاصله می بیند که پای تعداد زیادی ارز دیجیتال در میان است. بیت کوین، اتریوم، ریپل، لایت کوین، بیت کوین کش، ترون، کاردانو و…. حالا چطور یک سرمایه گذار باید تشخیص دهد که کدام یک از آنها برای سرمایه گذاری بهتر تنوع در سبد سهام چطوری انجام میشود؟ است؟
جیمی سانگ (Jimmy Song)، توسعه دهنده مطرح بیت کوین، در تازه ترین مقاله خود درباره تنوع سازی در سبد دارایی توضیحات جالبی ارائه می دهد که متن کامل آن را در ادامه می خوانید.
استدلال های زیادی پیرامون بی معنی بودن تنوع سازی در دارایی های دیجیتال وجود دارد اما در این مطلب می خواهیم این بحث را به این صورت بیان کنیم که چرا اضافه کردن آلت کوین ها (ارزهای دیجیتال غیر از بیت کوین) به یک سبد دارایی که بیت کوین در آن است، معنا ندارد.
چرا تنوع سازی انجام می دهیم؟
در بازارهای سنتی، ایجاد تنوع یا تنوع سازی در سبد سهام یا دارایی به این دلیل انجام می گیرد که احتمال ریسک و ضرر کاهش یابد و از سوی دیگر احتمال رسیدن به سود بیشتر شود. وقتی به جای یک سهام، 10 نوع سهام مختلف را می خرید، سرمایه گذاری شما با ریسک و نوسان کمتری مواجه خواهد بود؛ زیرا چند سهام از انواع مختلف دارید و اگر یکی از آنها سقوط کند، روی بقیه تأثیر نخواهد گذاشت. به این ترتیب می توانید از 9 سهام دیگرتان درآمد داشته باشید. این مبحث آن قدر مهم است که برای متنوع سازی حتی نظریه ای به نام «تئوری پورتفولیو» یا نظریه سبد دارایی ارائه شده است. با این حال هدف متنوع سازی کاملا روشن است: کاهش ریسک ضرر و ریسک نوسان.
هنگامی که شخصی برای سبد سهامش 10 نوع سهام مختلف را انتخاب می کند، این اطمینان برایش وجود دارد که سهام ها، همه از ملزومات حداقلی برخوردارند. برای مثال، این شرکت ها باید از قوانین بورس از جمله شفاف بودن پیروی کنند، تاریخچه و سابقه شان در بازار موجود باشد و اگر تخلف کنند جریمه می شوند. این امر به ما اطمینان می دهد که هر چه در بازار درباره سهام بازاریابی می شود، مبتنی بر حقیقت است؛ مخصوصا چشم انداز آینده و نیز وضعیت مالی آن شرکت ها.
بنابراین در بازار سهام، تنوع سازی ممکن است با عقل جور در بیاید، زیرا دلایل خوبی داریم که باور کنیم داستانی که یک شرکت درباره سهامش می گوید، تا حد زیادی درست است (مخصوصا به دلیل ترسی که از مجازات دارند). ریسک و پاداش سهام تا حد زیادی مشخص است؛ از همین رو تنوع سازی در چیدمان سبد سهام در صورتی که ریسک ها و مزایای آن را با آگاهی کامل درک کرده باشیم، کاری منطقی است.
داستان یک ارز دیجیتال در مقابل واقعیت آن
واقعیت یک ارز دیجیتال در کد آن نهفته است که متأسفانه خواندن و درک آن بسیار دشوار است و برای تعداد بسیار زیادی از افراد حتی غیرممکن است. از آنجا که ارزهای دیجیتال در دنیای دیجیتالی وجود دارند، کد آن و شبکه ای که امنیت آن را تأمین می کند، تنها واقعیتی است که درباره آن وجود دارد. با اینکه می توان کد و شبکه یک ارز دیجیتال را تحلیل کرد، اما برای بسیاری از افراد حتی توسعه دهندگان باتجربه، مطالعه کد بنیادی یک ارز دیجیتال در کمتر از چند ماه غیرعملی است.
از سوی دیگر، معمولا بازاریابی زیادی درباره ارزهای دیجیتال انجام می شود. داستان های زیادی درباره اینکه فناوری بنیادین آن ها چه کارهایی می تواند انجام دهد و چه کاربردهایی را می توان برای آن تصور کرد، وجود دارد. این ها اغلب گزارش های فنی (وایت پیپرهایی) هستند که هدفشان نشان دادن جزئیات سیستم اصلی است ولی مانند خود کد، به شکل دقیق تعریف نشده اند. این مستندات که درکشان راحت تر است، معمولا قبل از خود کد نوشته شده اند.
در صنعت ارز دیجیتال، از داستان بازاریابی به عنوان میان بر استفاده می شود؛ زیرا سختی و یا هزینه ارزیابی واقعیت بنیادین (کد) آن بسیار زیاد است. تعداد کمی از افراد شاید کد را ارزیابی کنند (اگر وجود داشته باشد!)، اما بیشترشان به همان داستان بازاریابی اکتفا می کنند؛ زیرا ارزان تر و آسان تر است.
از آنجا که تعداد زیادی از افراد از این میان بر برای ارزیابی ارز دیجیتال استفاده می کنند، بنابراین هر چه زیباسازی داستان بیشتر باشد، قیمت آن بالاتر خواهد رفت. از این گذشته، معمولا لزومی ندارد که واقعیت آن پروژه (کد) بلافاصله ارائه شود، به همین دلیل توسعه دهندگان می توانند برای تأخیرشان بهانه های زیادی بتراشند. با توجه به اینکه تکذیب یک داستان سخت تر از گفتن آن است، این فرصت خوبی برای آنهاست تا خیلی ساده بگویند: «بعدا به آن خواهیم رسید» و یک دنیا وعده بدهند. به عبارت دیگر اغراق در بازاریابی هزینه زیادی ندارد، اما تقاضای زیادی را به ارمغان می آورد. این برخلاف بازار سهام است که در آن اغراق زیاد با جریمه و مجازات همراه است.
اینکه هیچ چیز تیم توسعه دهنده را مجبور نمی کند خیلی سریع واقعیت را ارائه کند، واقعا به نفعشان است. وعده هایی که انجام آنها هزینه بسیار زیادی دارد اصلا نیاز نیست محقق شوند. به هر حال آنها اغلب همان ابتدای کار به پولشان می رسند. چیزی که ارائه می کنند، لزوما قرار نیست هیچ یک از استانداردهای فنی را رعایت کرده باشد. از آنجا که ارزیابی کد پرهزینه است، بسیاری از افراد فقط به همان داستان های بازاریابی می چسبند و برای درک واقعیت فنی آنها خودشان را به زحمت نمی اندازند. پیاده سازی آن می تواند مشکل پیچیده ای باشد، امنیت آن می تواند بدون هیچ کنترل و نظارتی باشد، حتی آزمایش هایی که قرار است روی آن انجام شوند طراحی نشده باشد و البته هیچ کس هم آن قدر عاقل نباشد که به این موارد شک کند.
به راحتی می توان فهمید که انگیزه های این پروژه ها طوری هستند که وعده های بیش از حد و تأخیر در ارائه را توجیه می کنند. مزایایی که در آن می بینیم، اساسا همان چیزهایی است که در داستان بازاریابی آن می گویند و ما آنها را بسیار زیاد تلقی می کنیم. از آنجا که این معیاری است که بسیاری از مردم از آن استفاده می کنند، قیمت آن بالا می رود و بنابراین آینده ای بسیار خوش بینانه را نشان می دهد. در نتیجه، نسبت ریسک/ پاداش بالا می رود، زیرا احتمال از دست دادن سرمایه برای همیشه بیشتر و بیشتر می شود.
در چنین محیطی، تعجبی ندارد که کلاهبرداری ها خارج از کنترل شده اند.
پیامدها
وقتی تعداد افرادی که به جای واقعیت فنی به داستان بازاریابی تکیه می کنند این قدر زیاد است و انگیزه ها طوری هستند که وعده های بیش از حد و تأخیر در ارائه را توجیه می کنند، آشفتگی عظیمی در این صنعت در انتظارمان است. بیشتر ارزهای دیجیتال به دقت بررسی نشده اند و چیزی فراتر از یک مشت داستان بازاریابی نیستند (و گاهی حتی در حد همان داستان هم بررسی نشده اند). بنابراین هر یک از این سکه ها در نهایت به صورت هرم وارونه بزرگی در می آیند که بنیانگذار آن در پایین این هرم وارونه قرار دارد.
واقعیت فنی را فقط تعداد کمی از افراد درک می کنند و بقیه به آنچه بنیانگذاران در وایت پیپر نوشته شده است اعتماد می کنند. به نظرِ این دسته، وایت پیپر نشان دهنده واقعیت است. هیچ چیزی برای اجبار به اینکه واقعیت باید با داستان مطابقت داشته باشد، وجود ندارد. تنها اطلاعاتی که داریم فقط از همان تعداد اندکی که پروژه را ایجاد کرده اند به ما منتقل می شود. به عنوان مثال، زی کش ممکن است فناوری های فوق العاده جالبی داشته باشد، اما مدتی طولانی یک باگ در آن وجود داشت. حالا زی کش جزو آلت کوین های واقعا پاسخگو بود؛ باید دید بقیه چه تعداد آسیب پذیری هایی دارند که آنها را پنهان می کنند.
این بدان معناست که بیشتر سکه هایی که در این صنعت ایجاد شده اند بسیار پرمخاطره هستند. بیشتر آنها هیچ امیدی به دستیابی به ادعاهایی که در داستان بازاریابی شان کرده اند ندارند. بیشترشان هیچ تاریخچه ثبت شده ای از ارائه موارد مربوط به پروژه ندارند و می توان گفت هیچ بررسی روی بیشترشان انجام نشده است. اگر اینها سهام بودند، آنها را به صورت اوراق صورتی (اوراق سهامی که کمتر از 5 دلار ارزش دارند) منتشر می کردند و قیمتشان به دلیل ریسک زیاد، بسیار پایین بود. متنوع سازی با سهام اوراق صورتیِ بررسی نشده نه تنها ریسک و نوسان را کاهش نمی دهد، بلکه اهداف متنوع سازی را هم خنثی می کند.
آیا بیت کوین هم همین طور است؟
سؤالی که در اینجا پیش می آید این است که آیا این موضوع درباره بیت کوین هم صدق می کند؟ سؤال منصفانه ای است، اما پاسخ آن می تواند منفی باشد. دلیلش این است که طی سال ها، هزاران نفر (اگر ده ها هزار نفر نباشد) بیت کوین را از نظر فنی با دقت بررسی کرده اند. حتی زمانی که وایت پیپر آن در ابتدا بیرون آمد، محیطی که امروزه شاهد آن هستیم وجود نداشت. وقتی بیت کوین راه اندازی شد، تعداد افرادی که نودها را اجرا می کردند و استخراج انجام می دادند، انگشت شمار بود؛ چه رسد به اینکه آن را معامله هم بکنند. در آن زمان انگیزه هایی برای وعده های بیش از حد یا زیباسازی داستان وجود نداشت. علاوه بر این، وایت پیپر آن به شکل دقیق بیت کوین را توصیف می کرد و پس از اینکه بیت کوین ارائه شد وایت پیپر بیرون آمد. در حقیقت، وایت پیپر بیت کوین بعد از کد نوشته شد.
علاوه بر این، با توجه به اینکه بیت کوین اولین ارز دیجیتال بود، منطقی است تنوع در سبد سهام چطوری انجام میشود؟ که منبع کد آن بارها بررسی شده باشد. یک نمونه از بررسی کنندگان کد بیت کوین همین ایجادکنندگان آلت کوین هستند که برای ایجاد سکه خودشان به دقت منبع کد بیت کوین را بررسی و مطالعه کرده اند. به علاوه، بیش از 500 شرکت کننده وجود دارند که درخواست اعمال تغییرات ارائه کرده اند و آن را به بزرگ ترین پروژه ارز دیجیتال منبع باز تبدیل کرده اند.
داستان در مورد فورک های بیت کوین چگونه است؟
در اینجا باید درباره سکه هایی که چندان دور از بیت کوین نیستند و از خود آن منشعب شده اند هم صحبت کنیم. لایت کوین، بیت کوین کش، بیت کوین اس وی و تعدادی دیگر از فورک های بیت کوین اساسا فقط تغییرات کوچکی هستند که در کد بیت کوین داده شده اند.
تقلبی ها!
در اینجا دو پرسش مطرح می شود: اول، اینکه بین بیت کوین و آن فورک ها چه تفاوت هایی وجود دارد؟ دوم، منبع کد آن چطور حفظ می شود؟
پاسخ اولین پرسش راحت تر است. مهم ترین تفاوت در این است که یک فورک بیت کوین متمرکز است. تفاوت فنی بین آن ها هم آنقدر ناچیز است که وارد کردن آنها در سبد دارایی در کنار بیت کوین نمی تواند ریسک یا نوسان را کاهش دهد. بنابراین دلیلی برای متنوع سازی نمی ماند.
سؤال دوم بسیار مهم تر است. اگر این سکه نتواند مانند بیت کوین منبع کدش را حفظ کند، در معرض خطر بزرگ تری قرار دارد. این خطر می تواند در قالب کوچک تر شدن تیم توسعه، کمتر شدن فعالیت یا درخواست های اعمال تغییرات باشد. این تغییرات در کد را برای مشخص کردن واقعیت فنی از همان زمان انشعاب می توان ارزیابی کرد. اما این نیز هزینه بر است و به کندی انجام می شود، بنابراین بیشتر افراد ارزیابی را انجام نمی دهند.
اگر مشکلی در بیت کوین وجود داشته باشد، آلت کوین های فورک شده از آن هم که مسلما کیفیت پایین تری نسبت به بیت کوین دارند نمی توانند خطر ریسک یا نوسان را در سبد دارایی کاهش دهند.
بنابراین متنوع سازی چه معنایی دارد؟
می دانیم که بیت کوین از چند جهت با آلت کوین ها متفاوت است. اول، بیت کوین غیر متمرکز است در حالی که آنها نیستند. دوم، بیت کوین در زمان ایجاد انگیزه ای برای داستان سازی، بازاریابی و تأخیر در ارائه نداشته است در حالی که آلت کوین ها داشتند. سوم، بیت کوین بالاترین ارزش بازار را دارد.
بنابراین برای حضور در این فضا، حداقل باید بیت کوین را داشته باشید. حالا سؤال این است که چه چیز دیگری را در سبد دارایی تان قرار می دهید؟
پاسخ این است که خودتان باید تحقیق کنید. داده های موجود در این بازار بیشتر بازاریابی و و پر از مبالغه هستند؛ بنابراین وعده هایشان به سختی ممکن است تحقق یابد یا حتی شاید غیر ممکن باشد. از آنجا که ریسک بیشتر سکه ها به جز بیت کوین، همانند سهام اوراق صورتی در بازار بورس است، باید بررسی دقیق تری در آنها انجام دهید. تحقیقات واقعی به معنای ارزیابی کد آنها است.
اگر نمی دانید چطور باید کد را بخوانید یا از آن بدتر، اگر کد منبع بسته شده است یا هنوز نوشته نشده است، کلا باید از خیر آنها بگذرید. واقعیت فنی چنین ارزی غیرقابل تأیید است.
اگر قادر به خواندن کد هستید، اما نمی خواهید این کار را انجام دهید، باز هم بهتر است اصلا وارد آن نشوید. هیچ اطمینان کافی وجود ندارد که چنین سکه هایی داستان بازاریابی و واقعیت فنی یکسانی داشته باشند. اعتماد به هر چیز دیگری از جمله نظرات افراد در توییتر و یوتیوب احتمالا به نوعی متعصبانه است. در ضمن این نظرات معمولا درباره داستان بازاریابی آن سکه هستند نه درباره کد آن که هیچ تعهدی برای انطباق با واقعیت ندارد.
این به نوبه خود بدان معناست که باید تحقیقات کاملی انجام دهید تا مشخص شود یک ارز دیجیتال ارزش سرمایه گذاری را دارد یا نه. با توجه به اینکه ارزش بازار و/ یا نقدشوندگی بیشتر سکه ها ناچیز است، زمانی که برای تحقیقات صرف می شود واقعا ارزش این تلاش را ندارد. بنابراین شاید بتوان گفت بسیاری از این سکه ها در هر صورت برای سرمایه گذاری مناسب نیستند.
نتیجه گیری
همه تخم مرغ هایتان را در یک سبد نگهداری نکنید، اما تخم مرغ گندیده ها را دور بریزید!
متنوع سازی در ارزهای دیجیتال تقریبا غیرمنطقی است. داستان بازاریابی و واقعیت بنیادی معمولا با هم مطابقت ندارند و ارزیابی صحیح از هر سکه بسیار هزینه بر است. سرمایه گذاری در آلت کوین ها بدون بررسی کد آنها، معادل تنوع سازی تصادفی و بدون انجام تحقیقات در اوراق سهام صورتی است. چنین اقدامی فقط ریسک و نوسان را به جای کاهش دادن افزایش می دهد و هدف اصلی متنوع سازی را خنثی می کند.
به علاوه، با توجه به نوع انگیزه ها (که نه اجباری وجود دارد و نه جریمه ای)، بررسی کد خودش نوعی اتلاف وقت است. به همین دلیل است که حجم بازار اوراق صورتی در بورس تا این حد پایین است، اما اوراق سهامی که در نزدک یا بازار بورس نیویورک معامله می شوند حجم معاملاتی بسیار زیادی دارند.
نتیجه اینکه ارز دیجیتالی که سرمایه گذاری در آن با عقل جور در می آید بیت کوین است، زیرا از بدو تولد منحصربه فردش تا کنون که یک دهه از عمرش می گذرد همواره تمام شرایط لازم برای سرمایه گذاری را داشته است. متنوع سازی یک سبد دارایی با افزودن بیت کوین به آن واقعا می تواند سود خوبی داشته باشد و ریسک و نوسان را کاهش دهد (اگر ضد چرخه ای باشد). افزودن آلت کوین ها به سبد دارایی چنین نتیجه ای را به دنبال ندارد و بنابراین وارد کردن آنها کاملا بی معنی است.
ریسک غیر سیستماتیک چیست و چگونه آن را مدیریت کنیم؟
تحولات اخیر در بازارهای جهانی باعث شده تا سرمایه گذاران در مورد ریسک و چگونگی تاثیرگذاری آن بر روی سرمایه هایشان، تجدید نظر کنند. یک تفکر اشتباه آن است که وجود ریسک برای سرمایه گذاران چیز بدی است اما این ایده واقعاً صحیح نیست؛ ریسک روشی برای کسب پول توسط سرمایه گذاران بوده و امروزه بخش اجتناب ناپذیر تجارت و معاملات است. بیشتر افرادی که در بازارهای مالی موفق می شوند، کسانی هستند که می دانند چگونه به طور مؤثر، به مدیریت ریسک ها بپردازند.
ریسک غیر سیستماتیک چیست و چگونه آن را مدیریت کنیم؟
ریسک غیرسیستماتیک
مدیریت ریسک با درک انواع ریسک های مرتبط با یک ابزار تجارت، صنعت، یا بازار کلی و در نتیجه استراتژی های توسعه، شروع می شود. سرمایه گذاری در بازارهای مختلف مانند بازار بورس با دو نوع ریسک مواجه است:
ریسک سیستماتیک ( Systematic Risk ) و ریسک غیرسیستماتیک ( Unsystematic Risk ) که درک هر تنوع در سبد سهام چطوری انجام میشود؟ دو آن ها برای مفاهیم مدیریت پورتفولیو مهم است و ما در این مقاله به تشریح مفهوم ریسک غیر سیستماتیک می پردازیم.
ریسک غیرسسیتماتیک Unsystematic چیست؟
ریسک غیرسیستماتیک که به آن ریسک متنوع سازی، ریسک خاص یا ریسک باقیمانده نیز گفته می شود، در واقع کل سیستم مالی را شامل نمی شود بلکه ریسک خاص شرکت یا صنعتی است که در آن سرمایه گذاری می کنید. این ریسک با نوع خاصی از ابزار تنوع در سبد سهام چطوری انجام میشود؟ مالی همراه است و می تواند از طریق تنوع سازی کاهش یابد. چنین ریسکی در یک سازمان وجود دارد اما برنامه ریزی نشده است و می تواند هر زمان اتفاق افتاده و منجر به بی ثباتی بالا در قیمت ابزارها شود. این ریسک عمدتا با اشتباهات در قضاوت و سوء مدیریت در یک سازمان مرتبط است.
به عنوان مثال، یک تولیدکننده تلفن همراه ممکن است در بخش تحقیق و توسعه بازار سرمایه گذاری کند و انتظار افزایش تقاضا برای تلفن های همراه کوچک و یا ساعت های هوشمند را در آینده داشته باشد. برای این کار، شرکت تصمیم می گیرد تغییرات زیرساختی ایجاد کند و برای توسعه محصولات کوچک تر سرمایه گذاری کند. با این حال، در سال آینده، تقاضا برای تلفن های همراه و ساعت های بزرگ تر افزایش می یابد.
در این زمان، به نظر می رسد موجودی و تغییرات ایجاد شده در زیرساخت ها هدر رفته و محصولات به فروش نمی رسند.کاهش تقاضا برای محصولات این شرکت بر قیمت سهام آن تاثیر خواهد گذاشت. در حالی که رقبای آن ممکن است شاهد رشد باشند، این شرکت به دلیل ارزیابی ضعیف و تصمیم گیری توسط مدیریت، متحمل ضرر می شود. (1)
گاهی مواقع نیز وجود یک رقیب جدید در بازار می تواند باعث ایجاد ریسک غیرسیستماتیک برای یک شرکت شود. اقدام های این رقیب تنوع در سبد سهام چطوری انجام میشود؟ می تواند خرید سهم قابل توجهی از سهامی که شرکت در آن سرمایه گذاری کرده باشد. تغییر قانون و مقررات مؤثر بر یک صنعت (که منجر به کاهش فروش می شود) ، تغییر در مدیریت، یادآوری یک محصول جدید و تاکتیک اتحاد کارمندان در مقابل مدیریت ارشد برای رسیدگی به مظالبات آن ها، مثال های دیگری برای ریسک غیرسیستماتیک هستند.
اگر شرکتی مجبور شود معایب هر یک از محصولات خود را یادآوری کند، می تواند منجر به ایجاد ریسک غیر سیستماتیک شود. (مانند گوشی گلکسی نوت 7 سامسونگ که قابل اشتعال بودن باطری توسط سامسونگ یادآوری شد) . (2) و (3)
بسیاری از ریسک های مربوط به شرکت های فردی به طور ناگهانی رخ می دهد و پیش بینی آن ها غیرممکن است. سرمایه گذار در شرکت ها باید بداند که در صورت وقوع درآمدهای بد، قیمت سهام آن ها کاهش خواهد یافت. این موضوع در مورد افشای تقلب و یا درآمدهای غیر قانونی نیز صدق می کند. ورشکستگی، ریسک دیگری است که سرمایه گذاران هنگام ورود برای خرید سهام شرکت ها باید در نظر داشته باشند.
بسیاری از مردم نمی دانند سهم بزرگی از ارزش سهام از سکتور آن گرفته شده است. زمانی که فردی در یک سهام سرمایه گذاری می کند، باید سکتور سهام را در نظر داشته باشد. ریسک یک بخش، از قیمت مواد خام گرفته تا کاهش درآمدها، باید برای هر سرمایه گذاری در نظر گرفته شود. (بخش یا سکتور به معنی آن است که گروهی از سهام موجود در یک صنعت مشابه، متعلق به یک سکتور یا بخش هستند؛ مانند بخش یا سکتور فناوری که شامل شرکت هایی مانند اپل و مایکروسافت است) . (4)
انواع ریسک غیرسیستماتیک
1) ریسک کسب وکار
این نوع از ریسک غیرسیستماتیک به دلیل مشکلات داخلی و خارجی در یک شرکت ایجاد می شود. عوامل قانونی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی که یک شرکت را در معرض شکست و سود کمتر قرار می دهند یک ریسک کسب و کار هستند. مقررات، محیط اقتصادی، سیاست های پولی توسط دولت ها، تصمیم های سیاسی، اولویت مصرف کننده، رقابت، هزینه های ورودی، اقتصاد کلی، و عوامل دیگر می توانند توانایی یک کسب و کار برای برآورده کردن اهداف مالی یا اهداف تعیین شده را تهدید کنند و یک راه مهم برای اینکه از این نوع ریسک در امان باشیم، اجرای استراتژی مدیریت ریسک است.
۲) خطرات مالی
این نوع ریسک در نهادهای دولتی، تجاری و شخصی اعمال می شود و به احتمال از دست دادن پول سهامداران مربوط می شود. در واقع این ریسک با ساختار سرمایه یک سازمان مرتبط است. شیوه ای که در آن یک شرکت، بودجه مورد نیاز برای رشد خود را افزایش می دهد، تاثیر مستقیمی بر درآمد و ثبات آینده یک نهاد تجاری دارد. به یاد داشته باشید که سرمایه ضعیف می تواند برای یک شرکت زیان آور بوده و منجر به درآمدهای غیرعادی و نامنظم شود. ریسک عملیاتی، ریسک نقدینگی، ریسک کشور، ریسک ارزی و ریسک اعتباری تحت عنوان ریسک مالی قرار دارند. (2)
عوامل موثر بر ریسک غیرسسیتماتیک
ریسک تجاری
ریسک مالی
ریسک استراتژیک
ریسک عملیاتی
ریسک قانونی
چگونه می توان ریسک غیرسیستماتیک را کنترل کرد و یا کاهش داد؟
یکی از راه ها و شاید تنها راه برای مدیریت ریسک غیرسیستماتیک یک پورتفولیو، از طریق تنوع پورتفولیو است. مهم است که یک شرکت در چندین دارایی سرمایه گذاری کند تا تحت تاثیر رویدادهای بازار قرار نگیرد. بنابراین باید پورتفولیو، سهام و اوراق بهادار خود را بر روی انواع دارایی هایی که کمتر تحت تاثیر حوادث واحد قرار دارند، تنظیم کنید.
فرض کنید شرکت AB صاحب سهام در صنعت داروسازی بوده و یک رویداد ناگهانی منجر به اعتصاب و ناآرامی بزرگی شده است؛ این امر باعث سقوط و کاهش قیمت سهام می شود. اگر شرکت فقط در سهامی خاص سرمایه گذاری کرده باشد، باید با ضررهای بزرگی مواجه می شد، اما چون شرکت AB ، پورتفولیوی خود را متنوع کرده و همچنین در سهام صنعت حمل و نقل نیز سرمایه گذاری کرده است، ضرر خود را کاهش داده و آن را از طریق سایر صنایع جبران می کند. بنابراین هر چه تنوع اوراق بهادار بیشتر باشد ریسک غیرسیستماتیک، کوچک و کوچک تر می شود و ریسک کل پورتفولیو به ریسک سیستماتیک نزدیک تر می گردد.
فراز و نشیب های ارزش یک پورتفولیو با تنوع متعادل می شود. اما تنوع شرکت را در برابر ریسک سیستماتیک، نوع دوم ریسک، محافظت نمی کند. البته باید توجه داشت که برخی وقایع مانند تورم، جنگ، نوسان بهره و. بر کل اقتصاد تأثیر می گذارد و نه بر روی یک شرکت یا صنعت خاص. در این مواقع، حتی دارایی های متنوع نیز نمی توانند از انواع ریسک فرار کنند و جنبه های منفی زیادی برای تنوع وجود دارد. (2) و (4)
مزایا و معایب ریسک غیرسیستماتیک
مزایا
مربوط به کسب وکار خاص یا صنعت خاص است و بر کل اقتصاد تاثیر نمی گذارد. از آنجا که ماهیت این ریسک، کسب و کار محور است، خطرات را می توان با اتخاذ چند معیار، بر خلاف ریسک های سیستماتیک کنترل کرد. با منحرف کردن پورتفولیو یا کسب و کار، فرد می تواند از خطر اجتناب کند و در این صورت، بروز ریسک غیر سیستماتیک اثر بدی بر کل اقتصاد ندارد.
بر خلاف ریسک های سیستماتیک، ریسکهای غیرسیستماتیک عمدتاً متاثر از عوامل درونی هستند و با انجام اقدامات داخلی قابل حذف شدن هستند. تاثیر آن ها نسبت به ریسک سیستماتیک کم تر است؛ در حالی که در برخی موارد، تاثیر ریسک می تواند بسیار خطرناک باشد. در مورد ریسک سیستماتیک تعداد زیادی از افراد و سرمایه ها درگیر می شوند درحالی که در ریسک غیر سیستماتیک، تعداد افراد و مقدار سرمایه درگیر، کم تر است.
معایب
حتی اگر کل اقتصاد نیز خوب پیش برود، یک سری از ریسک های غیرسیستماتیک می توانند به عنوان خطر برای صنعت خاص یا کسب و کار عمل کند؛ همچنین سودآوری ممکن است به دلیل مجموعه ای از اختلالات در کسب وکار تحت تاثیر قرار گیرد. گاهی اوقات به دلیل بحران ژئوپلیتیکی، نمی توان از ریسک ها اجتناب کرد و زمان زیادی طول می کشد تا مشکلات حل شوند. در حالی که به دلیل بهره وری پایین، سرمایه گذاران و تاجران کمبود تقاضا برای محصول به دلیل عدم دسترسی را احساس می کنند.
تغییر تقاضا یا تغییر در اولویت سلیقه مصرف کننده ممکن است زمانی رخ دهد که محصول برای مصرف کننده در دسترس نباشد. به عنوان مثال، دسترسی پایین به چای و محصولات مبتنی بر چای، باعث تغییر سلیقه مصرف کننده به سمت محصولی مانند قهوه می شود. ماهیت ریسک در موارد غیر سیستماتیک، تکراری نیست و بیشتر اوقات، امکان ریسک جدید وجود دارد.
وضعیت بحرانی ممکن است یک یا چند کسب و کار را مختل کند. بسیاری از کارگران و کارفرمایان به دلیل این نوع ریسک به شدت تحت تاثیر قرار می گیرند. در حالی که در مورد ریسک سیستماتیک این شرایط را می توان به دلیل چالش های شناخته شده مرتبط با آن، مدیریت کرد. سیاست گذاران باید مجموعه وسیعی از منابع را برای حل این وضعیت به اجرا در آورند. گاهی اوقات بودجه لازم برای اقدامات در مقایسه با موضوع، بسیار پرهزینه است.
نتیجه گیری و جمع بندی
هر نوع سرمایه گذاری ریسک های ذاتی خود را دارد که نمی توان به طور کامل از آن اجتناب کرد و بخشی از هر نوع سرمایه گذاری مالی محسوب می شود. ریسک سیستماتیک در برابر ریسک غیرسیستماتیک، بینش هایی ایجاد می کند که باید در حین انجام هر نوع سرمایه گذاری پذیرفته شوند. (3)
یک سرمایه گذار باید هوشیار باشد و وقایع و سبد سهام را به صورت مداوم و فعال رصد کند تا در صورت بروز وضعیت نامطلوب، بتواند ضرر را به حداقل برساند. متنوع ساختن پورتفولیو، شما را در برابر ریسک غیرسیستماتیک تا حدود بسیار زیادی محافظت می کند.
سبد محجور صادرات ایران/ اهداف صادراتی بدون تنوع بخشی محقق نمی شود
اگرچه تیم اقتصادی دولت سیزدهم برنامه های زیادی برای افزایش صادرات به ویژه به کشورهای منطقه دارد اما نکته مهم این است که سبد صادراتی ایران به شدت محجور و متمرکز بوده و تنوع خاصی ندارد.
به گزارش خبرنگار مهر، بررسی سبد صادراتی کشور نشان میدهد که بخش عمدهای از محصولات این سبد متمرکز بوده و اختصاص به کالاهای بدون ارزش افزوده خاصی همچون گاز طبیعی مایع شده، متانول، پلی اتیلن، محصولات نیمه تمام از آهن، پروپان مایع شده، شمش آهن، اوره، قیر، کاتد و میلههای آهنی یا فولادی دارد.
این در حالیست که تنوع بخشی به محصولات صادراتی به عنوان بنیانی برای رشد اقتصادی مطرح است و بر اساس «نظریه پیچیدگی» هر قدر محصولات تولیدی و صادراتی یک کشور پیچیدهتر باشند، آن کشور رشد اقتصادی پایدارتر و درآمد سرانه بیشتری خواهد داشت.
به صورت دقیقتر بررسی شاخص پیچیدگی نشان میدهد که در خلال ۵۰ سال اخیر وضعیت ایران در مقایسه با سایر کشورها نه تنها بهبود نیافته، بلکه تضعیف شده است (رتبه ۸۸ در سال ۲۰۱۶)؛ این گزاره مُهر تأییدی بر عدم توجه دولتها به توسعه سبد صادراتی کشور میزند و ضرورت تغییر ساختار تجارت کشور با تنوع در سبد سهام چطوری انجام میشود؟ هدف افزایش توان مقاومتپذیری و کاهش آسیبپذیری را بیان میکند.
عدم تنوع بخشی سبد صادراتی، تأثیر تحریم را چند برابر میکند
زمانی که یک سبد صادراتی از نظر تنوع، حجم و قیمت کالایی محدود باشد، در صورتی که اتفاق خاصی در یک برهه از زمان رخ دهد، آسیب بزرگی به صادرات و اقتصاد وارد میشود که نمونه آن را نیز طی ۳ سال اخیر و با بازگشت تحریمهای اقتصادی شاهد بودیم.
شرایط تحریمی به تنهایی تجارت را پرریسک و بازارها را محدود میکند، بنابراین با توجه به آنچه در واقعیت در حال وقوع است، اولین راه برون رفت از این وضعیت، تنوع بخشی به سبد صادراتی و فاصله گرفتن از خام فروشی و کالاهای فاقد ارزش افزوده است. این موضوع نیز با افزایش صادرات دانش بنیان و صنایع پایین دستی محقق میشود و میتواند تبعات تحریم بر صادرات را به حداقل برساند.
محمد لاهوتی رئیس کنفدراسیون صادرات ایران میگوید: وقتی ۵۰ درصد سبد کالایی ما را پتروشیمیها در اختیار دارند که مواد اولیه کارخانهها و کالاهای واسطه تولید هستند، باید با حمایت از صنایع پایین دستی سعی کنیم که زنجیرههای تولید را مرحله به مرحله ایجاد کنیم. از این طریق است که میتوانیم تنوع کالایی بالا و ارزش افزوده بالاتری داشته باشیم.
وی تاکید میکند: تحریم، شرایط را برای تجارت پرریسک کرده است، بنابراین حداقل کاری که با توجه به این شرایط میتوان انجام داد آن است که صادرات به کشورهای همسایه را به سمت محصول و کالاهای ساخته شده سوق دهیم.
سهم ۱.۵ درصد محصولات دانش بنیان در سبد صادراتی ایران
غلامحسین شافعی رئیس اتاق بازرگانی ایران نیز میگوید: آمارها نشان میدهد که طی ۳۰ سال گذشته یعنی از سال ١٩٩٠ تا ٢٠٢٠ ایران در صادرات رشد نداشته است؛ این در حالی است که در این مدت صادرات ترکیه هفت برابر، مالزی سه برابر و نیجریه ۲ برابر افزایش داشته است. در عین حال، بیشتر از نیمی از صادرات کشور صادرات نفت بوده و بخش عمدهای از ۵۰ درصد باقیمانده نیز خام فروشی بوده است. متأسفانه از نظر درجه اعتبار بازار بین المللی و در زنجیره ارزش جهانی، جایگاه مناسبی نداریم.
به گفته شافعی، سهم شرکتهای دانش بنیان ایرانی در صادرات تنها یک تا ۱.۵ درصد است.
اهداف صادراتی بدون تنوع بخشی محقق نمیشود
نکته قابل تأمل آنکه دولت میتواند با بهبود ظرفیت تولید و هموار کردن مسیر صادرات برای محصولات کوچکتر و اقتصادیتر و حرکت به سمت تولید محصول با ارزش افزوده بالاتر و حمایت از صنایع پایین دستی، نه تنها برای خود ارزآوری مناسبی داشته باشد بلکه با توسعه این صنایع، به اشتغالزایی و رشد صنعت نیز کمک کند. اما دولت نه تنها کمکی به توسعه مسیر صادراتی نمیکند، هر چند وقت یک بار نیز بدون اعلام قبلی به صورت رندوم اقدام به محدودیت یا ممنوعیت صادرات کالاها میکند که همین مساله موجب میشود بازاهای هدف که محدود هم هستند، از دست بروند.
این در حالیست که رئیس سازمان توسعه تجارت ایران اخیراً اعلام کرده که میتوانیم ۱۰۰ میلیارد دلار از بازارهای کشورهای همسایه را به کالاهای ایرانی اختصاص دهیم. از سویی دیگر نیز وزیر صمت از روز نخست سکانداری وزارتخانه، بر توسعه و افزایش صادرات تاکید کرده است.
مبرهن است که برای تحقق این امر دولت باید تنوع بخشی به محصولات صادراتی را در دستور کار قرار دهد؛ در بخش نخست از این گزارش وضعیت ۴ صنعت را که قابلیت صادراتی شدن دارند اما با بی توجهی دولت مواجه شدهاند بررسی کردهایم.
ظرفیت بالای شیرینی در حوزه صادرات
از جمله کالاهایی که کشور توان بالایی در صادرات آن دارد اما به دلیل بی تنوع در سبد سهام چطوری انجام میشود؟ توجهیهای دولت، اقدام مؤثری در زمینه توسعه صادرات این محصول انجام میشود، شیرینی است. آنطور که فعالان این حوزه میگویند ایران میتواند در حد یک تا ۱.۵ میلیارد دلار شیرینی فقط به کشورهای همسایه صادرات داشته باشد در حالی که هم اکنون هیچ توجهی به این ظرفیت نمیشود.
در این رابطه علی بهره مند رئیس اتحادیه صنف دارندگان قنادی، شیرینیفروشی و کافه قنادی تهران در گفت و گو با خبرنگار مهر اظهار کرد: صنعت قنادی و شیرینی پزی توانمندی بسیار بالایی در حوزه تولید دارد که میتواند از این ظرفیت برای صادرات و ارزآوری استفاده کند اما دولت توجهی به صنعت ما ندارد.
بهره مند گفت: ما چندین بار هم این موضوع را پی گیری کردیم اما نتیجهای نداشت و دولت به هیچ وجه حمایت نمیکند.
وی تاکید کرد: به سازمان توسعه تجارت و وزارت صمت نامه زدیم که ما توانایی بالایی داریم و فقط لازم است که شما از ما حمایت کرده و بازار هدف ما را مشخص کنید ولی متأسفانه هیچ جوابی نشنیدهایم.
بی توجهی دولت به صادرات کاغذ بسته بندی
همچنین دیگر کالایی که مورد بی توجهی دولت برای توسعه صادرات قرار گرفته، کاغذ بسته بندی است.
در این رابطه، ابوالفضل روغنی رئیس سندیکای تولیدکنندگان کاغذ و مقوا در گفت و گو با مهر اظهار کرد: تقریباً یک میلیون و ۴۰۰ هزار تن، کاغذ بسته بندی تولید میکنیم، در حالی که نیاز کشور ۸۰۰ هزار تن است؛ یعنی دو برابر نیاز کشور کاغذ بسته بندی تولید میکنیم، بنابراین نیاز داریم که در این بخش با حمایت دولت، صادرات را تقویت کنیم.
وی گفت: ورود تکنولوژیهای روز دنیا و سرمایه گذاریهای بزرگ در این بخش موجب شده که شرایط خوبی برای تولید داشته باشیم. اگر دولت حمایت کند قطعاً بازارسازی های خوبی در منطقه صورت میگیرد و از این محل میتوان ارزآوری مناسبی انجام داد.
وی ادامه داد: در ۶ ماه اول امسال ۳۸ هزار تن کاغذ بسته بندی صادر شده است که اصلاً رقم خوبی نیست و صرف نمیکند؛ وقتی ۸۰۰ هزار تن مازاد نیاز داخل تولید داریم باید برای آن برنامهریزی صادراتی صورت گیرد. در بخش کاغذ کارتن هم ۸۵ هزار تن صادرات داشتهایم که رقم قابل توجهی نیست. کاغذ و کارتن با هم باید صادر شوند تا ارزش افزوده خوبی ایجاد کنند.
روغنی تصریح کرد: کیفیت تولید کاغذ بسته بندی خوب است و جزو کشورهای صاحب مزیت در منطقه هستیم و میتوانیم در رقابت با ترکیه وارد منطقه شویم؛ منتهی دولت باید حمایت کند تا امکان صادرات وسیع فراهم شود.
کمک به توسعه صادرات واگن باری
سال گذشته اعلام شد که ایران در تولید واگنهای باری با مشارکت بخش خصوصی و شرکتهای دانش بنیان، نخبگان و متخصصان داخلی، به خودکفایی کامل دست پیدا کرده است.
با توجه به افزایش کرایه حمل و نقل در دنیا و به صرفه بودن حمل و نقل ریلی، میتوان از ظرفیت تقاضای این بخش در دیگر کشورها برای تقویت تولید داخل و ارزآوری برای کشور، بهره برد. هر چند که لازمه صنعت ناوگان حمل و نقل در دنیا استفاده از فاینانس است و تولیدکنندگان بخش مهمی از مبلغ مورد نیاز را فاینانس میکنند همانگونه که شرکتهای بزرگ هواپیماسازی ایرباس و بویینگ ناوگان خود را از این محل میفروشند اما تولیدکنندگان واگن ما توانایی تأمین مالی فاینانس ندارند.
غفلت دولت از صادرات پوشاک ایرانی
در بخش پوشاک ایران، ۲۳۰ هزار و ۳۱۵ واحد صنفی تولیدی و توزیعی مجاز فعالیت میکنند که از این تعداد، ۵۷ هزار و ۴۰۴ واحد، تولیدی هستند؛ با توجه به اینکه ۵۷ کشور اسلامی (OIC) ۷۴ میلیارد دلار واردات پوشاک دارند و ایران یکی از بزرگترین کشورهای اسلامی است و ظرفیتی قابل قبول در تولید پوشاک نیز دارد و در مقابل، اکثر این کشورها از نظر صنعتی ضعیف هستند، میتوان با هموار کردن مسیر صادرات، زمینه را برای ارزآوری مناسب از این حوزه فراهم کرد.
به عنوان نمونه عراق سالانه حدود ۷۰۰ میلیون دلار پوشاک از کشورهای مختلف وارد میکند که سهم ایران از این میزان حدود ۳۵ میلیون دلار است، در حالی که میتوان با توسعه مسیر صادراتی، به عراق حداقل ۱۵۰ میلیون دلار صادرات پوشاک داشته باشیم.
در این راستا نیاز است که برنامه ریزی اجرایی برای سند ملی ساماندهی، توسعه و حمایت از تولید صادراتی گروه پوشاک توسط متولیان امر همچون وزارت صمت تهیه شود تا از این بازار پر اهمیت بهره کافی ببریم.
تنوع بخشی سبد دارایی های مالی درست یا غلط
یكی دیگر از نكات مهم برای سرمایه گذاران, خاطرات و گذشته نگری آنها درباره تخصیص دارایی های مالی است توجیهات سرمایه گذاران برای تخصیص بین دارایی های ریسكی و غیر ریسكی یا كم ریسك, ممكن است بر اساس ارتباط بین بازده دارایی ها در طول زمان, تقویت یا تضعیف شود
یكی از استراتژیهای مطرح در مباحث سرمایهگذاری در بازارهای مالی عبارت است از تنوعبخشی زمانی به انواع داراییهای مالی.
به این معنا كه براساس زمان كوتاهمدت یا بلند مدت سرمایهگذاران سبد دارایی مالی خود را متنوع میسازند تا تنوع در سبد سهام چطوری انجام میشود؟ از انواع داراییهای مالی با ریسكهای متفاوت، سبدی با حداقل ریسك تشكیل دهند.
اصل این استراتژی بر این اساس استوار است كه هر چه افق زمانی بلندمدتتر برای سرمایهگذار متصور باشد سهم بیشتری از پرتفوی خود را به داراییهای ریسكی مثل سهام تخصیص دهد.زیرا نوسانات بازده سهام در طول زمان كمتر میشود و در نتیجه ریسك بیشتری در طول زمان در بین داراییها پخش میشود و بازده كل سبد سهام را متناسبتر میسازد.این نظر در مقابل این دیدگاه قرار دارد كه در طول زمان تنوع بخشی به سبد سهام اشتباه است، زیرا مطلوبیت مورد انتظار با استراتژی تنوع سازی زمانی افزایش نمییابد، زیرا به عنوان مثال درباره سهام شركتهای بیمه دیده شده است كه در دورههای بلند مدتتر زمانی، ریسك این سهام به جای كاهش افزایش داشته است و در نتیجه تنوع بخشی سهام كارایی خود را از دست داده است. در این میان محققانی هستند كه نشان دادهاند كه زمانی تنوع بخشی سبد دارایی مالی در طول زمان بهینه انجام میشود كه به یكسری از عوامل مهم و اصلی در این باره توجه شود.
نكته مهم در این میان كه شاید كمتر مورد توجه قرار گرفته است. هدف سرمایهگذاری است. این كه آیا در بلندمدت هدف كسب درآمد است یا افزایش ثروت و یا عوامل دیگری در تصمیمگیری دخیل هستند.
زیرا ممكن است در بلندمدت محدودیتها و قیود مهمی سر راه سرمایهگذار قرار گیرند به عنوان مثال سرمایهگذاری كه گردش دارایی را مهم فرض میكند و به دارایی نقد شونده نیاز دارد مثل حقوق بازنشستگی یا مخارج تحصیلی فرزندان، نمیتواند تنها به ریسك سبد دارایی خود و تنوع بخشی زمانی جدا از عامل نقدشوندگی توجه نشان دهد. در نتیجه عواملی چون سن، تحصیلات و نسبت مصرف به پسانداز افراد باید مورد توجه قرار بگیرند.
یكی از نكات جالب در این مبحث، دیدگاه روانشناسی سرمایهگذاران است. تحقیقات نشان میدهند كه با افزایش ثروت، ریسكگریزی مطلق كاهش مییابد، زیرا با افزایش ثروت، اهمیت یك دلار اضافی كاهش مییابد و در نتیجه سرمایهگذار مایل میشود كه در سطوح بالاتر ثروتی، دلار اضافی خود را صرف امور پرریسكتر كند. در نتیجه هر چه ثروت افزایش مییابد، دلارهای بیشتری از ثروت سرمایهگذار به داراییهای ریسكی تعلق میپذیرد.
در برابر متغیر ریسك گریزی مطلق، متغیر تنوع در سبد سهام چطوری انجام میشود؟ ریسك گریزی نسبی نیز مطرح میشود. در تبیین این متغیر باید گفت كه كاهش ریسك گریزی نسبی، حكایت از تخصیص سهم بیشتری از ثروت به داراییهای ریسكی همزمان با افزایش ثروت دارد. ثابت بودن متغیر ریسك گریزی نسبی به این معنا است كه درصد ثروتی كه به دارایی ریسكی تعلق میگیرد، ثابت میماند جدا از اینكه خود در چه پایهای از ثروت باشد. همچنین افزایش ریسك گریزی نسبی بیان میدارد كه درصد بیشتری از دارایی مالی با افزایش ثروت سرمایهگذار، در گروه پرریسك قرار میگیرد.
این در حالی است كه در اكثر مطالعات نتایج به دست آمده براساس ثابت فرض كردن ریسك گریزی نسبی حاصل شده اند. در حالی كه در هر سه حالت بالا، استراتژی تنوعسازی دارایی مالی در طول زمان میتواند متفاوت تعریف شود.
یكی دیگر از نكات مهم برای سرمایهگذاران، خاطرات و گذشتهنگری آنها درباره تخصیص داراییهای مالی است. توجیهات سرمایه گذاران برای تخصیص بین داراییهای ریسكی و غیر ریسكی یا كم ریسك، ممكن است بر اساس ارتباط بین بازده داراییها در طول زمان، تقویت یا تضعیف شود. در نتیجه ارزش داراییهای ریسكی در پرتفوی بستگی به ارزشهای گذشته آنها دارد و افراد بنا بر بازده گذشته یك دارایی آن را انتخاب یا رد میكنند و برای خرید و نگهداری در دوره بلند مدتتر تصمیم میگیرند.
در نتیجه تنوع بخشی دارایی مالی در طول زمان بر اساس فرآیند بازده دارایی و ترجیحات سرمایهگذاری میتواند افزایش یا كاهش یابد و یا ثابت باقی بماند. همانگونه كه اشاره شد سطح تحصیلات نیز نقش زیادی در تصمیم گیری تخصیص پرتفوی سرمایهگذاران دارد. زمانی كه سطح دانش سرمایهگذاران افزایشمییابد و تجربیات آنها از سرمایهگذاری زیاد میشود، آستانه تحمل آنها افزایش یافته و ریسك پذیری آنها بیشتر میشود و در نتیجه ترجیح میدهند تا در سبد دارایی مالی خود، از دارایی پر ریسك بیشتر استفاده كنند.
درباره سن افراد نیز نتایج تحقیقات نشان میدهند كه افراد جوانتر علاوه بر انتخاب داراییهای مالی با دوره زمانی كوتاه مدت، در هنگام تنوع بخشی به سبد داراییهایی مالی خود بیشتر از داراییهای چون سهام كه ریسك بالاتری دارند استفاده میكنند تا اوراق قرضه بلند مدت كه ریسك كمتری دارند.
فروش استقراضی
فروش استقراضی (Short Selling) به معنای دریافت سهام به صورت قرضی است و با حدس و گمان یا با تمایل به شرکت در یک موقعیت پر ریسک، صورت میگیرد. فروشنده در صورتی سود میکند که قیمت این اوراق بهادار افت داشته باشد. به بیان دیگر، فروشنده برای باز شدن یک پوزیشن یا موقعیت معاملاتی (Open The Position)، فروش انجام میدهد و منتظر است بعداً آن را با قیمت پایینتر بخرد و تفاوت آن را به عنوان سود به دست آورد. برای ایجاد یک موقعیت استقراضی در یک سهام، فروشنده استقراضی، سهام را قرض میگیرد و تاجر به یک حساب مارجین (حساب ودیعه) نیاز دارد تا سود سهام قرضی خود را تا هنگامی که موقعیت مهیا است، پرداخت کند. برای اغلب سرمایهگذاران، قرضدهندهای که سهام را فراهم میکند، کارگزار آنها خواهد بود.
شرایط سود
فرد دریافت کننده متعهد میشود که در تاریخ معین سهامی که قرض گرفته است را بازگرداند. این فرد سهام استقراضی را در بازار ثانویه به فروش میرساند. در تنوع در سبد سهام چطوری انجام میشود؟ صورتی که قیمت سهام کاهش پیدا کند، فرد پس از خرید و بازگردانی سهام در تاریخ مقرر شده، به اندازه اختلاف قیمت میان سهام فروخته شده و سهام خریداری شده سود میکند.
برخی از مزایای فروش استقراضی
1) میتواند حجم معاملاتی که در بازار بورس انجام میشود را افزایش دهد و در نتیجه رشد و کارایی بازار بورس بیشتر خواهد شد.
2) افرادی که سهامدار عمده هستند و به صورت سالانه از سهام خود سود کسب میکنند، میتوانند با این روش میزان سود کسب شده خود را افزایش دهند.
3) خرید و فروش تعهدی، در واقع بازار بورس را به بازاری دو طرفه تبدیل میکند که باعث بالا رفتن کیفیت بازار میشود.
شرایط زیان
در صورتی که قیمت سهام افزایش پیدا کند، فرد باید با قیمت بالاتری سهام را خریداری کند و آن را به مالک اصلی سهام بازگرداند. از آن جا که فرد میزان مبلغ بیشتری پرداخته است به این ترتیب زیان خواهد کرد.
فروش استقراضی در ایران
فروش استقراضی سهام در ایران به این دلیل انجام میشود که رشد و توسعه روزافزون بازارهای سرمایه در ایران نیازمند نهادهای مالی است. گاهی اوقات فروش استقراضی مورد انتقاد قرار میگیرد و فروشندگان استقراضی به عنوان فعالان بیرحم و نابودگر شرکتها تلقی میشوند. هرچند واقعیت این است که فروش استقراضی برای بازار نقدینگی به همراه دارد و میتواند از افزایش بیمنطق سهام تنوع در سبد سهام چطوری انجام میشود؟ و خوشبینی بیش از حد جلوگیری کند. شواهد این مزایا را میتوان در حبابهای دارایی که بازار را تخریب میکنند، مشاهده کرد.
کلیات الگوی متعارف فروش استقراضی سهام در بورس
الگوی متعارف فروش استقراضی، ساز و کاری با این هدف است که در آینده سهم را با قیمت پایینتری خریداری و بازگردانده شود. در حالت کلی کارگزاران نقش قرض دهنده را در بازارهای مالی ایفا کرده و واسط بین مالک سهام و فروشنده استقراضی هستند. کمیسیون بورس و اوراق بهادار آمریکا "فروش استقراضی" را چنین تعریف کرده است:
فروش استقراضی در واقع فروش اوراق بهاداری است که فروشنده مالک آن نیست؛ بلکه فروش سهامی است که به یکی از صورتهای زیر به دست آمده است:
1) به وسیله فروشنده قرض گرفته شده است.
2) به وسیله کارگزار به حساب وی قرض داده شده است.
پژوهشگران سه هدف اصلی برای استفاده از فروش استقراضی بیان کردهاند که عبارتند از:
کسب سود در صورت افت قیمت: سرمایهگذار پیشبینی میکند قیمت سهم خاصی در آینده کاهش مییابد و قصد دارد با استفاده از فروش استقراضی از کاهش قیمت سهم سود کسب کند، به این منظور وارد بازار سهام شده و سهام یاد شده را از دارنده آن قرض گرفته و در بازار میفروشد. اگر قیمت سهم مطابق انتظار سرمایهگذار کاهش یابد، سرمایهگذار سهم را با قیمت کمتری خریداری کرده و به مالک اولیه باز میگرداند و از اختلاف قیمت فروش و خرید سود میبرد.
پوشش ریسک افت قیمت سهام: در این مورد سهامداری که یک سهم معین را در اختیار دارد به منظور دور ماندن در برابر کاهش قیمت آن سهم در آینده به فروش استقراضی همان تعداد و همان نسخه اقدام میکند، بنابراین در صورت کاهش قیمت سهم در آینده سهامدار توانسته زیان ناشی از کاهش قیمت سهم را پوشش دهد، بدون اینکه مجبور باشد سهام خود را بفروشد.
بازارگردانی: زمانی که برای سهم یا اوراق بهادار خاصی تقاضا بیش از عرضه باشد، این افزایش زیاد تقاضا، باعث ایجاد صف خرید میشود؛ بنابراین میتوان با قرض گرفتن سهام از طریق ساز و کار فروش استقراضی و عرضه آن در بازار علاوه بر حل مشکل افزایش تقاضا، به افزایش نقدشوندگی بازار نیز کمک کرد. این مورد توسط بازارگردانان به صورت گسترده مورد استفاده قرار میگیرد.
دیدگاه شما